- تطبیق
- برابرسنجی
معنی تطبیق - جستجوی لغت در جدول جو
- تطبیق
- موافق گردانیدن چیزی با چیزی، برابر کردن و موافق نمودن
- تطبیق
- با هم مطابق کردن، دو چیز را با یکدیگر برابر کردن، برابر ساختن
- تطبیق ((تَ))
- برابر ساختن دو چیز با یکدیگر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
یاره نهادن، فرمانبردار کردن
رها کردن، هشتن، طلاق گفتن (همسر)
دهل نوازی
خود پروری
درمان کردن
گلو بریدن
رها کردن، خانوادۀ خود را رها کردن، زن خود را طلاق دادن و رها کردن
برابر شدن
تسویی از شب هاسری از شب
جمع تطبیق
برابر کردن دو چیز با هم مطابق ساختن
هندسه کاربردی
مطالعه ادبیات به شیوه فرامرزی