- تطبیب
- درمان کردن
معنی تطبیب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
برابرسنجی
دوست گردانیدن، محبوب نمودن کسی را نزد دیگری
خشک شدن انگور
خشکی دهانی
یاد جوانی کردن
خوشبو گرداندن بویه دار کردن بویاندن پاکیزه گردانیدن طیب و طاهر کردن، حلال کردن
به ریسمان بستن، دراز ماندن
به مولش خواستن (مولش مهلت)
نیکو کردن آواز
دهل نوازی
موافق گردانیدن چیزی با چیزی، برابر کردن و موافق نمودن
خود پروری
رون انگیزی رون سازی ایجاد سبب کردن، وصول کردن مالیات تا دینار آخر، حواله کردن طلب کسی بر دیگری که بدهکار است، سبب سازی وسیله سازی، جمع تسبیبات
خشکیدن، کبه ساختن
گریبان گرفتن و در خصومت کشیدن، مغزدار شدن دانه
از کباب کباب کردن بریان کردن
درانیدن جامه نیک دریدن
هلاک کردن
پاک و پاکیزه کردن، طیب و طاهر کردن، حلال کردن
ایجاد سبب کردن، سبب ساختن، سبب سازی، وسیله انگیزی
دوستی، کسی را نزد دیگری محبوب و دوست داشتنی نمودن
یاد جوانی کردن، ذکر احوال روزگار جوانی و عشق و کامرانی کردن، در ادبیات در فن بدیع آوردن ابیاتی از عشق، جوانی یا وصف طبیعت در ابتدای قصیده
با هم مطابق کردن، دو چیز را با یکدیگر برابر کردن، برابر ساختن
پزشک
خوشبویی بویگی، پاکیزگی عطر زدنخود را خوشبو کردن بوی خوش زدن
خود را طبیب وانمود کردن
خود را خوش بو ساختن، عطر زدن
پزشک، آنکه بیماران را معالجه می کند، طبیب
طبابت کردن، طبابت، شغل و عمل طبیب، تشخیص و درمان بیماری، معالجۀ بیماران