جدول جو
جدول جو

معنی تضوکع - جستجوی لغت در جدول جو

تضوکع
گران گردیدن از بی کفشی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

آلوده شدن در پلیدی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
جنبیدن نافه و دمیدن بوی آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آمادۀ گریستن گشتن کودک. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، گشادن چوزه هر دو بازو را پیش مادر تا خورش دهد او را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، بانگ کردن ضوع. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تضوع
تصویر تضوع
دمیدن بوی دادن بوی پراکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضوع
تصویر تضوع
((تَ ضَ وُّ))
دمیدن، بوی پراکندن
فرهنگ فارسی معین