جدول جو
جدول جو

معنی تضرفط - جستجوی لغت در جدول جو

تضرفط
نشستن بر پشت کسی و برآوردن هر دو پای را از زیر بغل او و نهادن آنها را بر گردنش. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بر پشت کسی نشستن یا خارج کردن هر دو پای را از زیر بغل وی و نهادن آنها را بر گردن او. (از اقرب الموارد) ، محکم و استوار شدن چیزی به ریسمان مطاوع ضرفطه. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

بانگ تیز برآوردن از دهن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بانگ گوز از دهان برآوردن. شیشکی بستن. (یادداشت مرحوم دهخدا). ضرطه دادن با دهان. (از اقرب الموارد) ، افسوس کردن به کسی. (منتهی الارب) (آنندراج). استهزاء کردن کسی را. (از اقرب الموارد) ، گوز کنانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
پر گردیدن گوشت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تضریط
تصویر تضریط
شیشکی بستن، استهزاء کردن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار