جدول جو
جدول جو

معنی تضاغط - جستجوی لغت در جدول جو

تضاغط
(اَ)
فراهم آمدن و انبوهی کردن و فشردن همدیگر را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تزاحم. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تضاغن
تصویر تضاغن
با هم کینه ورزیدن، کینۀ یکدیگر را در دل گرفتن، کینه جویی کردن
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ غِ)
فراهم آینده و انبوهی کننده و فشرنده همدیگر را. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). انبوهی کرده و فشار داده بر همدیگر. (ناظم الاطباء) : المتضاغطه، المتزاحمه. (ذیل اقرب الموارد). و رجوع به تضاغط شود
لغت نامه دهخدا
پر گردیدن گوشت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
گریستن. (یادداشت مرحوم دهخدا). گریستن و ناله کردن از ضرب یا از آزار. (از اقرب الموارد) ، بانگ و فریاد کردن. (یادداشت مرحوم دهخدا). گریستن وبانگ و فریاد کردن از گرسنگی. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
بر یکدیگر کین گرفتن. (زوزنی). با هم کینه ورزیدن و پنهان داشتن کینه را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(غِ)
نگاهبان و امین بر چیزی. (منتهی الارب). مشرف. (منتخب اللغات) ، گشادگی بغل شتر و بسیاری گوشت آن. (منتهی الارب) ، آنچه انگور بدان بیفشارند. (مهذب الاسماء) ، افشرنده. فشارنده. (منتخب اللغات) ، نام دردی است که صاحبش پندارد که آن عضو را می افشرند. (غیاث) (آنندراج). یکی از اوجاع خمسهعشر که دارای اسمند. شیخ الرئیس در قانون در ’الاوجاع التی لها اسماء’ گوید: سببه ماده تضیق علی العضو المکان او ریح تکتنفه فیکون کأنه مقبوض علیه فینضغط. و یکی از شارحین نصاب الصبیان گوید: دردی است که خداوند آن پندارد که آن عضو دردناک را میفشارند. و صاحب ذخیرۀ خوارزمشاهی گوید: المی است که گوئی آن موضع را میفشارند. و رجوع به وجع شود، سوسمار. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تضاغی
تصویر تضاغی
گریستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضاغن
تصویر تضاغن
با هم کینه ورزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضاغط
تصویر ضاغط
افشرنده، نگاهبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضاغط
تصویر ضاغط
((غِ))
افشرنده، فشارنده، دردی است که صاحبش پندارد که عضو دردمند را می فشرند
فرهنگ فارسی معین