جدول جو
جدول جو

معنی تصییص - جستجوی لغت در جدول جو

تصییص
بلایه بار آوردن خرمابن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ)
رنج و اذیت دادن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). شکنجه دادن قوم با رنج و اذیت. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
بسنده بودن تابستان را. (تاج المصادر بیهقی) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). گویند هذا الطعام یصیفنی، یعنی برای تابستان مرا بسنده است، تابستان به جایی اقامت کردن. (از اقرب الموارد). و رجوع به تصیف شود
لغت نامه دهخدا
طعام را در نان خورش تر کردن و چرب نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
گردانیدن. (تاج المصادر بیهقی). میل دادن و بازگردانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). گردانیدن و تغییر دادن از صورتی یا حالتی به صورت یا حالت دیگر. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
صید کردن. (غیاث اللغات) (آنندراج). و رجوع به تصید شود
لغت نامه دهخدا
خشک گردانیدن آفتاب گیاه را. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). خشک گردانیدن باد و آفتاب گیاه را. تصویح. (از اقرب الموارد). و رجوع به تصویح شود، مبالغه کردن در صیاح. (از اقرب الموارد). رجوع به صیاح شود، شکستن و شکافتن چیزی. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
اندک تر کردن سر را یا نیکو نشستن آن را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) ، سرخ شدن گرفتن غورۀ خرما. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
چشم بازکردن سگ بچه. (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). لغتی است در جصص و بصص و حصص. (از اقرب الموارد). و هی لغه فی جصص لاءن ّ بعض العرب یجعل الجیم یاء، فیقول: للشجره شیره و للجثجاث جثیاث. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، گشاده و درواشدن زمین به روئیدن گیاه، دروا شدن گیاه به شکوفه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) ، حمله کردن بر قوم. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا