جدول جو
جدول جو

معنی تصیئه - جستجوی لغت در جدول جو

تصیئه
تصیؤ. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به همین کلمه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ ءُ)
به قی آوردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به تقیؤ شود
لغت نامه دهخدا
(تَ فُ)
استوار نکردن کار را: نیاء الامر تنیئهً. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
زنگ زدودن زن آیینه را تا بدان چشم را بسرمه کشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). زنگ زدودن آینه را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
بسیاربچه شدن زن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به تضون شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
برانگیختن کسی را بر کاری، زشت گردانیدن خدای روی کسی را. (ناظم الاطباء). و رجوع به تشیی ٔ شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
ساختن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). راست و نیکو کردن کار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به تهیه شود
لغت نامه دهخدا
(اِ خِ)
رهانیدن کسی را از خبه. (منتهی الارب). رهانیدن کسی را از خفگی. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، اندیشیدن در کار و فکر نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ ءَ)
تفیئه الشی ٔ، هنگام آن چیز. (منتهی الارب). وقت آن چیز و اول آن چیز. (ناظم الاطباء) ، دخل علی تفیئه فلان، ای اثره. (منتهی الارب). درآمد در اثر فلان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تهیئه
تصویر تهیئه
ساختن، نیکو کردن کار را
فرهنگ لغت هوشیار