جدول جو
جدول جو

معنی تصفیر - جستجوی لغت در جدول جو

تصفیر
(تِ)
زردرنگ کردن چیزی را. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، رنگ زرد کردن جامه را. (از اقرب الموارد) ، خالی کردن خانه را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بانگ و فریاد کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، صدا کردن ستور را با دو لب. (از اقرب الموارد) ، خواندن خر را به سوی آب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصفیر
بانگیدن، سوت کشیدن سافوت زدن (سوت سافوت صفیر)، زرد گرداندن رنگ زرد زدن زرد اندایی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تصویر
تصویر تصویر
صورت کشیدن، درست کردن صورت چیزی، شکل کسی یا چیزی را نقش کردن، شکل و صورت کسی یا چیزی که بر روی کاغذ، دیوار و مانند آن کشیده شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تصدیر
تصویر تصدیر
ردالعجزعلی الصدر، صادر کردن، نوشتن چیزی در صدر کتاب یا نامه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توفیر
تصویر توفیر
صرفه جویی، تفاوت، افزونی، زیادتی، افزایش، زیاد کردن، افزودن، زیاد کردن مال، سود، فایده، حق کسی را تمام وکمال دادن، تمام کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تکفیر
تصویر تکفیر
کسی را کافر و بی دین خواندن، به کفر و بی دینی نسبت دادن، پوشاندن، کفاره دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تصفیه
تصویر تصفیه
پاک کردن، پاکیزه ساختن، صافی کردن، بی آلایش کردن چیزی، خالص کردن، پالودن، امری یا کاری را تمام کردن و انتظام دادن، رفع اختلاف کردن
تصفیۀ حساب: تسویه حساب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تصفیق
تصویر تصفیق
بال بر هم زدن پرنده، دو کف دست را بر هم زدن، دست زدن، شراب را برای صاف شدن از ظرفی به ظرف دیگر ریختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعفیر
تصویر تعفیر
گوشت را در آفتاب بر روی ریگ خشک کردن، به خاک مالیدن، خاک آلوده کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنفیر
تصویر تنفیر
به چیرگی کسی حکم کردن بر کسی
فرهنگ لغت هوشیار
فرور دگرگونی، افزودن بسیار کردن، گرد آوردن دارایی دارا شدن، هده دادن (هده هوده حق)، پس انداز زیاد کردن اضافه کردن افزودن، حق کسی را تمام دادن، اندوختن مال کسب کردن گرد کردن، بسیار شدن، تفاوت، آنچه در اجاره از آن فایده بردارند، جمع توفیرات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکفیر
تصویر تکفیر
در گذاشتن از گناه، نسبت کافر بودن به کسی دادن
فرهنگ لغت هوشیار
به خاک آلودن، به خاک سپردن، در خاک غلتاندن، بر زمین زدن، پستان آلودن تا کودک از شیر خواری باز ایستد، سپید گرایی، بخاک مالیدنخاک آلود کردن در خاک مالیدن، خاک مالی، جمع تعفیرات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصویر
تصویر تصویر
نقش کردن و رسم نمودن صورت و شکل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصبیر
تصویر تصبیر
شکیب خواهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصدیر
تصویر تصدیر
نوشتن عنوان و صدر نامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصعیر
تصویر تصعیر
روی بگردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصمیر
تصویر تصمیر
بخل کردن و منع نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخفیر
تصویر تخفیر
شرمسار کردن، بدرهه رفتن، نگهبان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشفیر
تصویر تشفیر
کاهش دارایی از دست رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تظفیر
تصویر تظفیر
پیروزاندن پیروزمند گرداندن، پیروزی دادن، ناخنک زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصغیر
تصویر تصغیر
خرد کردن، کوچک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسفیر
تصویر تسفیر
راهی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصفیه
تصویر تصفیه
صافی کردن، روشن کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصفین
تصویر تصفین
ترتیب دادن زنبور خانه خود را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصفیق
تصویر تصفیق
دست زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصفیف
تصویر تصفیف
به رج ایستادن، رجاندن در رج ایستانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصفید
تصویر تصفید
بند کردن، محکم ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصفیح
تصویر تصفیح
پهن کردن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصدیر
تصویر تصدیر
((تَ))
آغاز کردن، در صدر مجلس نشاندن، در آغاز کتاب یا نامه مطلبی را نوشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تصویر
تصویر تصویر
((تَ))
صورت کسی یا چیزی را کشیدن، تصویرگری، صورت سازی، جمع تصاویر، صورتی که بر کاغذ، دیوار و غیره کشند، شرح دادن، شرح و بیان، سه بعدی تصویری که عمق و حجم را نشان می دهد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تصفیه
تصویر تصفیه
((تَ یِ))
پاک کردن، صاف کردن، پالایش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تصفیق
تصویر تصفیق
((تَ))
دست زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تصفیه
تصویر تصفیه
پالایش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تصویر
تصویر تصویر
نگاره
فرهنگ واژه فارسی سره