جدول جو
جدول جو

معنی تصفیح - جستجوی لغت در جدول جو

تصفیح
(تِ)
پهن کردن چیزی. (تاج المصادر بیهقی). پهن گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، فرش کردن مکانی با سنگ های پهن. (از اقرب الموارد) ، دست بر هم زدن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). تصفیق. چپک. چپه. چپه زدن. چپک زدن. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به تصفیق شود
لغت نامه دهخدا
تصفیح
پهن کردن چیزی
تصویری از تصفیح
تصویر تصفیح
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تصفیه
تصویر تصفیه
پاک کردن، پاکیزه ساختن، صافی کردن، بی آلایش کردن چیزی، خالص کردن، پالودن، امری یا کاری را تمام کردن و انتظام دادن، رفع اختلاف کردن
تصفیۀ حساب: تسویه حساب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
اغلاط نوشته یا کتابی را گرفتن و آن را بی غلط کردن، صحیح کردن، درست کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تصفیق
تصویر تصفیق
بال بر هم زدن پرنده، دو کف دست را بر هم زدن، دست زدن، شراب را برای صاف شدن از ظرفی به ظرف دیگر ریختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تصریح
تصویر تصریح
آشکار ساختن، سخنی را صریح بیان کردن، امر یا مطلبی را فاش و روشن کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تصریح
تصویر تصریح
هویدا گفتن، آشکار گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصویح
تصویر تصویح
گیاخشکاندن سبزی خشک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصبیح
تصویر تصبیح
دیدار بامدادی، نوشاندن در بامداد
فرهنگ لغت هوشیار
راستداشت، درست کردن صحیح کردن غلطهای نوشته ای را درست کردن، کتابی را که ناسخان در آن تصرف کرده اند طبق قواعد بصورت اصل - یا نزدیک بدان - در آوردن، غلط گیری، جمع تصحیحات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصفید
تصویر تصفید
بند کردن، محکم ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصفیف
تصویر تصفیف
به رج ایستادن، رجاندن در رج ایستانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصفیق
تصویر تصفیق
دست زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصفین
تصویر تصفین
ترتیب دادن زنبور خانه خود را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصفیه
تصویر تصفیه
صافی کردن، روشن کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطفیح
تصویر تطفیح
لبریزاندن لبریز گرداندن
فرهنگ لغت هوشیار
بانگیدن، سوت کشیدن سافوت زدن (سوت سافوت صفیر)، زرد گرداندن رنگ زرد زدن زرد اندایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصفیه
تصویر تصفیه
((تَ یِ))
پاک کردن، صاف کردن، پالایش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تصفیق
تصویر تصفیق
((تَ))
دست زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تصریح
تصویر تصریح
((تَ))
روشن گفتن، آشکار ساختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
((تَ))
درست کردن، صحیح کردن غلط های نوشته ای، غلط گیری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تصفیه
تصویر تصفیه
پالایش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
درست کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تصفیه
تصویر تصفیه
Liquidation, Purification
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
Correction, Rectification
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تصفیه
تصویر تصفیه
ликвидация , очищение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
исправление
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تصفیه
تصویر تصفیه
Liquidation, Reinigung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
Korrektur, Richtigstellung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تصفیه
تصویر تصفیه
ліквідація , очищення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
виправлення , виправлення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تصفیه
تصویر تصفیه
likwidacja, oczyszczenie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
korekta
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تصفیه
تصویر تصفیه
清算 , 净化
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
更正 , 纠正
دیکشنری فارسی به چینی