گوسفند را نادوشیدن تا پستان وی پرشیر شود از بهر بیع. (تاج المصادر بیهقی). نادوشیدن گوسفند و جز آن را تا شیر جمع شود در پستان. (منتهی الارب) (آنندراج) (از المنجد) (از اقرب الموارد)
گوسفند را نادوشیدن تا پستان وی پرشیر شود از بهر بیع. (تاج المصادر بیهقی). نادوشیدن گوسفند و جز آن را تا شیر جمع شود در پستان. (منتهی الارب) (آنندراج) (از المنجد) (از اقرب الموارد)
در بدیع آوردن قافیه در مصراع اول ابیات غزل یا قصیده بعد از بیت اول مانند این شعر، برای مثال صبر کن ای دل که صبر، سیرت اهل صفاست / چارۀ عشق احتمال، شرط محبت وفاست ی مالک رد و قبول، هرچه کند پادشاست / گر بزند حاکم است، ور بنوازد رواست ی گرچه بخواند هنوز، دست جزع بر دعاست / ورچه براند هنوز، روی امید از قفاست (سعدی۲ - ۳۳۱)
در بدیع آوردن قافیه در مصراع اول ابیات غزل یا قصیده بعد از بیت اول مانندِ این شعر، برای مِثال صبر کن ای دل که صبر، سیرت اهل صفاست / چارۀ عشق احتمال، شرط محبت وفاست ی مالک رد و قبول، هرچه کند پادشاست / گر بزند حاکم است، ور بنوازد رواست ی گرچه بخواند هنوز، دستِ جَزَع بر دعاست / ورچه براند هنوز، روی امید از قفاست (سعدی۲ - ۳۳۱)
پاک کردن، پاکیزه ساختن، صافی کردن، بی آلایش کردن چیزی، خالص کردن، پالودن، امری یا کاری را تمام کردن و انتظام دادن، رفع اختلاف کردن تصفیۀ حساب: تسویه حساب
پاک کردن، پاکیزه ساختن، صافی کردن، بی آلایش کردن چیزی، خالص کردن، پالودن، امری یا کاری را تمام کردن و انتظام دادن، رفع اختلاف کردن تصفیۀ حساب: تسویه حساب