جدول جو
جدول جو

معنی تصدؤ - جستجوی لغت در جدول جو

تصدؤ
پیش آمدن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تعرض به کسی. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ تِ)
تبدﱡء. ابتدا کردن. (قطر المحیط) (زوزنی). ابتدا کردن به چیزی. (آنندراج). رجوع به تبدﱡء شود
لغت نامه دهخدا
(تَ رَسْ سُ)
برابر شدن بر کسی زمین و یافراگرفتن آن و یا ویران کردن و یا بشکستن: تودأت علیه الارض، منقطع گردیدن و پنهان شدن اخبار از کسی: تودأت علیه و عنه الاخبار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) ، گرفتن مال خود را: توداء زید علی ماله. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، هلاک کردن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد). رجوع به تودی ٔ شود
لغت نامه دهخدا
درشورانیدن سر را به شستن چنانکه چرک از وی پاک نشود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا