جدول جو
جدول جو

معنی تصحیف - جستجوی لغت در جدول جو

تصحیف
خطا کردن در نوشتن، تغییر دادن کلمه با کم یا زیاد کردن نقطه های آن
در ادبیات در فن بدیع کلمه ای که هنگام نوشتن یا خواندن به واسطۀ تغییر کردن یا کم و زیاد شدن نقطه های آن تغییر پیدا کند مانند عبد و عید، توشه و بوسه، برای مثال مرا بوسه گفتا به تصحیف ده / که درویش را توشه از بوسه به (سعدی۱ - ۸۹)
تصویری از تصحیف
تصویر تصحیف
فرهنگ فارسی عمید
تصحیف
خطا کردن در صحیفه یعنی خطا کردن در کتاب. (مجمل اللغهیادداشت مرحوم دهخدا). خطا در نوشته. (منتهی الارب) (بحر الجواهر) (ناظم الاطباء). خطا کردن در کتابت. (غیاث اللغات) (از آنندراج) : صحفه تصحیفاً فتصحف، تغییر داد آن را بنحوی که مشتبه گردید پس تغییر داده شد. (ناظم الاطباء) ، خطا کردن در قرائت. (زوزنی). خطا کردن در قرائت کلمه و روایت آن در کتاب وگویند تحریف کلمه است از وضع آن و در مصباح آمده که تصحیف، دگرگونی لفظ است بدان گونه که معنی مراد تغییر کند و اصل آن خطاست. (از اقرب الموارد). قرائت چیزی است برخلاف آنچه که کاتب آن اراده داشته است و یا برخلاف آن که بر آن اصطلاح کرده اند. (از تعریفات جرجانی). و تصحیف در احادیث فراوان وارد شده است خواه در متن و خواه در سند و کتابها در این فن نوشته اند که از آن جمله است: التصحیف تألیف حسن بن عبدالله بن سعید عسکری متوفی بسال 382 هجری قمری ، به اصطلاح معما تغییر کردن در نقاط و حروف به اثبات یا به محو کردن و بعضی چنین تصریح کرده که تصحیف به اصطلاح معمالفظی را به بردن نقطه، یا به آوردن نقطه یا به نقل نقطه، لفظی دیگر مقرر گردانند چنانکه بوسه را به تغییر نقاط توشه گردانند. (غیاث اللغات) (آنندراج). در مطلعالسعدین نوشته که تصحیف آن است که بر تبدیل نقاطالفاظ مصرع یا فقره از مدح به ذم کشد. شاعر گفته:
به کویت ناگهان گبری درآمد
زدی تیری که بشکست آن سر گبر.
(از آنندراج).
که هرگاه لفظ کویت و گبر و تیر را تصحیف کنند شعر از مدح به هجو کشیده میشود:
همچو تصحیف قبا باد و چو مقلوب کلاه
دشمنت اعنی هلاک و حاسدت اعنی فنا.
سنائی.
آن روز رفت آب غلامی که یوسفی
تصحیف عید شد ببهای محقرش.
خاقانی.
با هرکه انس گیری از او سوخته شوی
بنگر که انس نیز به تصحیف آتش است.
خاقانی.
مجلس انس حریفان را هم از تصحیف انس
در تنور آن کیمیای جان جان افشانده اند.
خاقانی.
و از آن جایگاه بگذشت بر عزم قنوج، و به تصحیف آن (فتوح) فال گرفت. (ترجمه تاریخ یمینی چ اول تهران ص 413).
مرا بوسه گفتا به تصحیف ده
که درویش را توشه از بوسه به.
(بوستان)
لغت نامه دهخدا
تصحیف
خطا کردن، در کتاب
تصویری از تصحیف
تصویر تصحیف
فرهنگ لغت هوشیار
تصحیف((تَ))
خطا خواندن، تغییر دادن واژه با کاستن یا افزودن نقطه های آن
تصویری از تصحیف
تصویر تصحیف
فرهنگ فارسی معین
تصحیف
بدخوانی، خطاخوانی، بد خواندن، خطا خواندن، تغییردادن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
اغلاط نوشته یا کتابی را گرفتن و آن را بی غلط کردن، صحیح کردن، درست کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تصریف
تصویر تصریف
صرف کردن فعل، مشتق ساختن کلمه ای از کلمۀ دیگر، علم صرف و اشتقاق کلمات، برگردانیدن، تغییر دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تصنیف
تصویر تصنیف
نوشتن کتاب و مرتب کردن آن، در موسیقی قطعه شعری که به آهنگ طرب انگیز خوانده می شود، کتاب، شعر گفتن، گونه گونه و دسته دسته کردن چیزی، صنف صنف کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تلحیف
تصویر تلحیف
دامن کشان رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصنیف
تصویر تصنیف
کتابی را از خود نوشتن، نوع کردن مطالب و جمع آوری آنها
فرهنگ لغت هوشیار
راستداشت، درست کردن صحیح کردن غلطهای نوشته ای را درست کردن، کتابی را که ناسخان در آن تصرف کرده اند طبق قواعد بصورت اصل - یا نزدیک بدان - در آوردن، غلط گیری، جمع تصحیحات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصریف
تصویر تصریف
برگردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصفیف
تصویر تصفیف
به رج ایستادن، رجاندن در رج ایستانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
((تَ))
درست کردن، صحیح کردن غلط های نوشته ای، غلط گیری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تصنیف
تصویر تصنیف
((تَ))
دسته دسته کردن، نوشتن کتاب یا رساله، نوعی شعر که با آهنگ خوانده شود، جمع تصانیف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تصریف
تصویر تصریف
((تَ))
برگردانیدن، مشتق ساختن واژه ای از ریشه یا مصدر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
درست کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
Correction, Rectification
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
correction, rectification
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
correctie, rectificatie
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
수정
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
修正
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
תיקון , תִּקּוּן
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
सुधार
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
koreksi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
การแก้ไข , การแก้ไข
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
исправление
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
Korrektur, Richtigstellung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
corrección, rectificación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
correzione, rettifica
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
correção, retificação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
更正 , 纠正
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
korekta
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
виправлення , виправлення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تصحیح
تصویر تصحیح
düzeltme
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی