جدول جو
جدول جو

معنی تصاعدی - جستجوی لغت در جدول جو

تصاعدی
(تَ عُ)
منسوب به تصاعد. رجوع به تصاعد شود.
- مالیات تصاعدی،از انواع مالیات مستقیم است که بر اساس افزایش سود مقدار مالیات افزایش می یابد
لغت نامه دهخدا
تصاعدی
صعودی
متضاد: نزولی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از متصاعد
تصویر متصاعد
متصاعد
بالارونده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تراژدی
تصویر تراژدی
تراژدی
داستانی که در آن زنجیرۀ حوادث جبری، شخصیت اصلی یا همۀ شخصیت ها رابه سوی سرنوشتی ناگوار و فاجعه آمیز سوق می دهد، فاجعه، مصیبت، بدبختی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تصاعد
تصویر تصاعد
تصاعد
صعود کردن، بالا رفتن، بالا برآمدن، بالا رفتن چیزی به نسبت و درجۀ معینی
فرهنگ فارسی عمید
صاعدی
(عِ دی ی)
منسوب به صعده. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تراژدی
تصویر تراژدی
تراژدی
واقغه هولناک و حادثه ای که آخرش مصیبت سخت است، نمایش غم انگیز
فرهنگ لغت هوشیار
متصاعد
بالا رونده فرا یاز بالا رونده بر بلندی رونده جمع متصاعدین، فرایاز. توضیح در هر تصاعد عددی یا هندسی هر جمله را متصاعد یا فرایاز نامند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فصاعدا
تصویر فصاعدا
فصاعدا
پس بالاتر از آن: بمن مرا بسیار چیزها معلوم شود فصاعدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصادیع
تصویر تصادیع
تصادیع
زحمات و دردسرها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصاعدات
تصویر تصاعدات
تصاعدات
جمع تصاعد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متصاعده
تصویر متصاعده
متصاعده
متصاعده در فارسی مونث متصاعد فرا یاز مونث متصاعد: بخارات متصاعده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاعدی
تصویر صاعدی
صاعدی
منسوب به صعده: گور خری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصاعد
تصویر تصاعد
تصاعد
دشوار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متصاعدین
تصویر متصاعدین
متصاعدین
جمع متصاعد، فرا یازان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصاعد
تصویر تصاعد
تصاعد
((تَ عُ))
صعود کردن، بالا رفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تراژدی
تصویر تراژدی
تراژدی
((تِ ژِ))
نمایش نامه غم انگیز، فاجعه، مصیبت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متصاعد
تصویر متصاعد
متصاعد
((مُ تَ ع))
بالارونده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از متصاعد
تصویر متصاعد
متصاعد
فرایاز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تراژدی
تصویر تراژدی
تراژدی
سوگنامه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تصاعد
تصویر تصاعد
تصاعد
فرایازی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصاعد
افزایش، بالاروی، صعود
متضاد: نزول، بالا رفتن، افزایش یافتن
متضاد: کاهش یافتن، کم شدن، برآمدن، صعود کردن، برخاستن، متصاعد شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از تصادفی
تصویر تصادفی
تصادفی
Chance, Accidental, Coincidental, Accidentally, Coincidentally, Fortuitously, Haphazard, Incidentally, Random
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تراژدی
تصویر تراژدی
تراژدی
Tragedy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تصادفی
تصویر تصادفی
تصادفی
случайный , случайно , шанс
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تراژدی
تصویر تراژدی
تراژدی
трагедия
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تراژدی
تصویر تراژدی
تراژدی
Tragödie
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تصادفی
تصویر تصادفی
تصادفی
zufällig, versehentlich, Chance, nebenbei
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تصادفی
تصویر تصادفی
تصادفی
випадковий , випадково , шанс
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تراژدی
تصویر تراژدی
تراژدی
трагедія
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تصادفی
تصویر تصادفی
تصادفی
przypadkowy, przypadkowo, szansa, losowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تراژدی
تصویر تراژدی
تراژدی
tragedia
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تصادفی
تصویر تصادفی
تصادفی
偶然的 , 偶然地 , 机会的 , 偶然的 , 偶然地 , 偶然地 , 随机的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تراژدی
تصویر تراژدی
تراژدی
悲剧
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تصادفی
تصویر تصادفی
تصادفی
acidental, acidentalmente, chance, por acaso, fortuitamente, azarento, incidentalmente, aleatório
دیکشنری فارسی به پرتغالی