جدول جو
جدول جو

معنی تصاخب - جستجوی لغت در جدول جو

تصاخب
(اِ)
همدیگر فریاد کردن و همدیگر را زدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصاخب
همدیگر را زدن و فریاد کردن
تصویری از تصاخب
تصویر تصاخب
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تصاحب
تصویر تصاحب
صاحب شدن، چیزی را تصرف کردن
فرهنگ فارسی عمید
(کَ)
مالکیت و صاحب شدگی. (ناظم الاطباء). صاحب و مالک شمردن و شدن... این لفظ که به شکل عربی است در عربی استعمال نشده و جعل فارسی زبانان است از لفظ صاحب. (فرهنگ نظام). در لغت بمعنی مصاحبت و دوستی است ولی معمولاً آن را از کلمه صاحب بمعنی مالک میگیرند و بجای تملک استعمال می کنند. (نشریۀ دانشکدۀ ادبیات تبریز سال اول شمارۀ 2)
لغت نامه دهخدا
(اِ رِمْما)
باقی آب خوردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، زیستن بقیۀ عمر:
لقوم تصاببت المعیشه بعدهم
اعز علی ّ من عفاء تغیرا.
ای فقدهم اشد علی ّ من الشیب.
(از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(خِ)
نعت فاعلی از صخب. بانگ کننده. سخت بانگ کننده. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
دست اندازی -1 صاحب شدندر تصرف خود آوردن، دست انداختن، تصرف، دست اندازی. یا تصاحب دختر یا زنی. با او آرمیدن بر او دست یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاخب
تصویر صاخب
فریاد کشنده غریوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصاحب
تصویر تصاحب
((تَ حُ))
در تصرف خود آوردن، صاحب شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تصاحب
تصویر تصاحب
به چنگ آوری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصرف، تملک، ضبط، قبض، دست اندازی، غصب، دزدی، اختیار، قدرت، صاحب شدن، مالک شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد