جدول جو
جدول جو

معنی تشیؤ - جستجوی لغت در جدول جو

تشیؤ(اِ)
ساکن شدن خشم کسی. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ)
پیش آمدن زن شوی را و انداختن ذات خود را بر وی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و ازهری گوید که این مصحف تفیؤ است. (از اقرب الموارد) ، برانداختن از گلو و قی کردن به تکلف. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
پیدا و آشکار کردن. (ناظم الاطباء) ، قصد کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
پاره پاره و تباه شدن جراحت یا جدا شدن گوشت از استخوان بفساد خون وجز آن. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، آماسیدن روی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ قِ)
دوشیدن شیر گردآمده ناقه را. (از متن اللغه) ، فرو گذاشتن شتر ماده، شیر را از پستان بدون دوشیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) (از المنجد) ، مختلف شدن کارها. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مختلف شدن کارها برکسی چنانکه نداند کدام را دنبال کند: تسیّاءت علی فلان الامور، اختلفت فلایدری ایها یتبع. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (ازالمنجد) ، اقرار کرن فلان پس از انکار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). اقرار کردن فلان به حق کسی بعد از انکار: تسیّأت فلان بحقی، اقرّ به بعد انکار. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
برانگیختن کسی را بر کاری. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، نفرین کردن کسی را که خدا زشت گرداند روی او را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
درشورانیدن سر را به شستن چنانکه چرک از وی پاک نشود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ سَ سُ)
ساخته شدن. (زوزنی). آماده شدن برای کاری. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : و مستعد قبول حکمت کرد و تهیؤ حصول علم داد... (سندبادنامه ص 315)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
سایه گرفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تتبع سایه کردن. (از اقرب الموارد) ، واگشتن سایه. (زوزنی). بازگشتن سایه. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). برگردیدن سایه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا