- تشور
- شرمندگی
معنی تشور - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شرمنده
انگارش، انگار، انگاشت، انگاره
سپاسگزاری، سپاسمندی، سپاس
نفرین، دعای بد
مملکت
مرغی است شبیه به طاوس ماده شفتین
بریده شدن و بریدن چیزی را، ساقط شدن دست، هراس و ترس
مدور بودن بودن چیزی
موی موی شدن (موی شعر)
آمادگی برای جنگ، خشم گرفتن
نام ایزدی است، سیزدهمین روز هر ماه شمسی (بنام ایزد مذکور)
مشورت کردن
گونه گونی -1 گونه گونه شدنگوناگون گشتن حال بحال شدن، گوناگونی، جمع تطورات
شرماندن شرمنده کردن، دلهره دادن، نماردن (نمار اشاره) اشاره کردن، شرمنده ساختن شرمنده کردن، شرمساری شرمزدگی، شور و اضطراب آشوب، جمع تشویرات
ناشناسایی، زشتی
سبک مغزی
مراغویی مرخشگی (مرخشه شوم نحس)
شورمندی، آرزومند شدن، آرزومندی
آشفته گشتن
کمر بستن، آستین بالا زدن، چابکی آستین بر زدن دامن برچیدن، آماده شدن، چابکی کردن
سپاس گزاری کردن
فریاد کردن
صورت و پیکر گردیدن چیزی
هم پستایی (پستا نوبت)، سپنج ستدن (سپنج عاریت)
دامن بر چیدن، بر زمین افتادن، چکیدن
آمدن و رفتن
محل نان پختن، محل طبخ نان است و آن خم مانند است
تیوای بی باکی نترسی بی پروایی، فرو ریختن ساختمان، مردانگی، شکستن سرما منهدم شدن فرو ریختن بنا، بی باکی کردن بی پروایی کردن، بی باکی بی پروایی گستاخی، جمع تهورات
نفرین دعای بد لعنت پشول
بر جوشیدن، برانگیختن، برخاستنن گرد، برآمدن دود
افتادن، منهدم شدن
زیان، تنبلی، مرگ و میر