جدول جو
جدول جو

معنی تشودی - جستجوی لغت در جدول جو

تشودی
آتش و دود
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ابوعبدالله (سیدی) محمد التاودی بن طالب بن سودهالمری. (1128-1207 هجری قمری) او راست:1- اسئله و أجوبه و در حاشیۀ آن نیز اسئله و اجوبه ای است تألیف عبدالقادر فاسی (فاس 1301). 2- حاشیهعلی صحیح البخاری. 3- شرح تحفهالحکام تألیف ابن عاصم. (فاس 2 جلد). (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1643)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
برآمدن آفتاب و بلند شدن آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تشود. برآمدن آفتاب. (از اقرب الموارد). و رجوع به تشود شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
آنچه منسوب به توران باشد چنانکه در ترجمه ساسان پنجم به بهرام چوبینه پیام داده که تا به توران نروی و به تمودی دشنه کشته نشوی هوای پادشاهی ایران از سر بدر نخواهی کرد. (انجمن آرا). این کلمه هم مانند مادۀ قبل از برساخته های فرقۀ آذرکیوان است. رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
برآمدن آفتاب یا بلند شدن آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تشوید. برآمدن آفتاب و ابومنصور گوید که صواب با ذال است. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تکمیل و انجام و اتمام و تمامی، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تودی
تصویر تودی
برابر کردن زمین را بر کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشوید
تصویر تشوید
((تَ))
برآمدن آفتاب
فرهنگ فارسی معین
دود و آتش، دود آتش
فرهنگ گویش مازندرانی