جدول جو
جدول جو

معنی تشنیکا - جستجوی لغت در جدول جو

تشنیکا
جوجه مرغ، جوجه ی دو یا سه ماهه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تانیا
تصویر تانیا
(دخترانه)
نام مستعار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مونیکا
تصویر مونیکا
(دخترانه)
مشاور
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تشکیک
تصویر تشکیک
در شک وگمان انداختن، شک آوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تشویک
تصویر تشویک
خار درآوردن، خاردار شدن درخت، خار بر سر دیوار گذاشتن، سیخ پر شدن جوجه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تونیک
تصویر تونیک
ژاکت یا بلوز زنانۀ بلند که بخش بالای ران ها را هم می پوشاند، داروی مقوی ویتامین دار، در موسیقی نخستین نت در یک گام، در موسیقی آکورد سه صدایی روی درجۀ اول، در موسیقی نت پایه در یک قطعۀ موسیقی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تکنیک
تصویر تکنیک
شیوۀ انجام کار، راهکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تشنیع
تصویر تشنیع
بسیار بدگفتن از کسی، کسی را زشت شمردن، عیوب کسی را آشکار کردن، رسوا ساختن کسی
فرهنگ فارسی عمید
تلکا، تلکو، تولک، نامهائی است که در گرگان و نور به امرود میدهند و در منجیل و کلاردشت و درفک امرود و ارموت می نامند و آنچه در جنگلهاست قسم پیروس کرداتا است، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)، رجوع به جنگل شناسی ساعی ص 338 و امرود و گااوبا شود
لغت نامه دهخدا
(تِ نَ / تِ)
تشنگی: یکی از انبیا بیست سال به گرسنیا و تشنیا و برهنیا و بلا... بسیار مبتلا بود. (کیمیای سعادت). تا بیم آن بود که از گرسنیا و تشنیا بمیرد. (کیمیای سعادت). گفت از دنیا سه چیز دوست دارم: شبهای دراز و تشنیا در روزهای دراز و نشستن با قومی که سخن ایشان همه گزیده و حکمت بود. (کیمیای سعادت)
لغت نامه دهخدا
(تْرُ / تُ رُ)
قسمی ارابۀ بزرگ که آنرا سه اسب موازی کشند
لغت نامه دهخدا
(گِ رُ)
شهری است در اسپانیا (بیسکای) و 6400 تن سکنه دارد و شهر مشهوری است در تاریخ. بیزکای فردیناند و ایزابل دکاستل (کاستیلی) در آنجا برای احترام آزادی با سگها سوگند یادکردند. این شهر بوسیلۀ هواپیماهای آلمانی در موقع جنگ داخلی 1938 خراب شده است. رجوع به غرنیقه شود
لغت نامه دهخدا
در تداول عامه، تاریکی و ظلمت
لغت نامه دهخدا
کسی است که آزمایش های وی در مورد کرم ابریشم مشهور است، رجوع بکتاب وراثت عزیزاﷲ خبیری ص 110 و 162 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تشریک
تصویر تشریک
همباز گرداندن هنبازاندن همبازش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشویک
تصویر تشویک
خاردار شدن درخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشنیع
تصویر تشنیع
عیب کسی را آشکار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشنیر
تصویر تشنیر
رسواکردن رسوایاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشنیح
تصویر تشنیح
زشت گفتن بد و بیراه گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
صورت کردن آنرا، تصویر چیزی، صورت دادن گماناندن در گمان انداختن -1 در شک انداختندر گمان افکندن، شک آوردن، شک شبهه، جمع تشکیکات
فرهنگ لغت هوشیار
کلمه فرانسه متداول در فارسی امروزی، فنی، حرفه، اسلوب خاص علم یا هنر یا صنعتی، اصول فنی فرانسوی تشنیک فنی کار فنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تونیک
تصویر تونیک
آهنگ دار، داروی مقوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاریکا
تصویر تاریکا
تاریکی ظلمت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکنیکال
تصویر تکنیکال
تشنیکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشکیکات
تصویر تشکیکات
جمع تشکیک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشنیعات
تصویر تشنیعات
جمع تشنیع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارنیکا
تصویر ارنیکا
فرانسوی زرده بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاریکا
تصویر تاریکا
تاریکی، ظلمت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تشنیع
تصویر تشنیع
((تَ))
بد گفتن از کسی، رسوا ساختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تکنیک
تصویر تکنیک
شگرد
فرهنگ واژه فارسی سره
ماده گاو دو نیم تا سه ساله که آماده ی جفت گیری باشد و هنوز
فرهنگ گویش مازندرانی
انجیر غیرخوراکی، انجیر وحشی
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع بندپی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
فنّاوری، فنّی
دیکشنری اردو به فارسی