جدول جو
جدول جو

معنی تشنیح - جستجوی لغت در جدول جو

تشنیح
زشت گفتن بد و بیراه گفتن
تصویری از تشنیح
تصویر تشنیح
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تشریح
تصویر تشریح
باز شکافی، کالبدشناسی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ترنیح
تصویر ترنیح
بیهوش کردن، مست گرداندن می نوشاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدنیح
تصویر تدنیح
رام گشت رام گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
بی آزرمی، ناروا گویی سخنانی بر زبان آوردن که با باورهای دینی نمی خواند چون سخن با یزید که: خدایی جر من نیست لا الله الاالله انا یا سخن حلاج که من خدایم: انا الحق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشریح
تصویر تشریح
نیک بیان کردن و نیک هویدا کردن، آشکار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشبیح
تصویر تشبیح
پهن کردن، پهناور گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشییح
تصویر تشییح
ترسانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشویح
تصویر تشویح
نا شناختن، انکار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشنیع
تصویر تشنیع
عیب کسی را آشکار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشنیر
تصویر تشنیر
رسواکردن رسوایاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجنیح
تصویر تجنیح
بال قرار دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشریح
تصویر تشریح
گشودن و آشکار ساختن چیزی، بیان کردن و شرح دادن مطلب، شرحه شرحه کردن، قطعه قطعه کردن، از هم جدا کردن، در پزشکی علمی که دربارۀ ساختمان بدن و چگونگی اعضا و ارتباط آن ها با هم بحث می کند، کالبدشناسی، در پزشکی کالبدشکافی، کالبدگشایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تشنیع
تصویر تشنیع
بسیار بدگفتن از کسی، کسی را زشت شمردن، عیوب کسی را آشکار کردن، رسوا ساختن کسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تشنیع
تصویر تشنیع
((تَ))
بد گفتن از کسی، رسوا ساختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تشریح
تصویر تشریح
((تَ))
شرح دادن، کار کردن بر روی کالبد مرده انسان برای شناسایی و شرح عمل اعضا، کالبدشکافی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تجنیح
تصویر تجنیح
((تَ))
بال قرار دادن، بر دو کف دست تکیه کردن و گشاده داشتن بازو (هنگام سجده)
فرهنگ فارسی معین