جدول جو
جدول جو

معنی تشمیر - جستجوی لغت در جدول جو

تشمیر
دامن بالا زدن، به شتاب و به سرعت گذشتن، ارادۀ کاری کردن، آمادۀ کاری شدن و چابکی کردن، قصد مکانی کردن
تصویری از تشمیر
تصویر تشمیر
فرهنگ فارسی عمید
تشمیر
(اِ تِ)
جامه فراهم گرفتن. (تاج المصادر بیهقی). جامه فاهم گرفتن. (زوزنی). جامه را فراهم گرفتن. (دهار). برداشتن جامه را و برچیدن:شمر الثوب عن ساقه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). دامن بر میان زدن. (آنندراج) ، درایستادن در. (تاج المصادر بیهقی). عزیمت کاری کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد) ، خرامیدن در رفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، شتاباندن کسی را در راه رفتن. (از اقرب الموارد) ، کوشیدن و سرعت نمودن در رفتار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). کوشیدن در رفتن. (از آنندراج) (از اقرب الموارد) ، فراهم آوردن چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، سبکی و شتابی کردن در کار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). سبکی کردن در کار. (از اقرب الموارد). مجازاً چستی و چالاکی. (غیاث اللغات). چست شدن در کاری. (آنندراج) ، رها کردن کشتی و جز آن را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). کشتی و غیر آن روان کردن. (آنندراج). ارسال کشتی و جز آن. (از اقرب الموارد) ، اراده کردن کاری را. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تشمیر
(تَ)
دوایی است که آن را بسفایج خوانند و به این معنی با فوقانی مابین شین و میم هم بنظرآمده است که تشتمیر باشد. (برهان) (آنندراج). بسفایج. (ناظم الاطباء). و رجوع به بسفایج و بسپایه شود
لغت نامه دهخدا
تشمیر
دامن بالا زدن
تصویری از تشمیر
تصویر تشمیر
فرهنگ لغت هوشیار
تشمیر
((تَ))
دامن بالا زدن، دامن در چیدن، آماده کاری شدن، به سرعت گذشتن، تشمر
تصویری از تشمیر
تصویر تشمیر
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تشویر
تصویر تشویر
اشاره کردن، شرمنده ساختن، شرمساری، آشوب و اضطراب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تشطیر
تصویر تشطیر
در بدیع نوعی تسمیط که در آن، هر یک از مصراع های بیت دو قسمت شده و در هر قسمت قافیه ای آورده می شود، برای مثال مده ای رفیق پندم که نظر بر او فکندم / تو میان ما ندانی که چه می رود نهانی (سعدی۲ - ۵۹۷)، دو نیمه کردن، دو قسمت کردن چیزی، مالی را با کسی دو نیمه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تحمیر
تصویر تحمیر
سرخ کردن، سرخ رنگ کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تشمیم
تصویر تشمیم
بوییدن، بو کردن، شمیدن، شم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تدمیر
تصویر تدمیر
هلاک کردن، تباه ساختن، نابود کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تخمیر
تصویر تخمیر
خمیر کردن، سرشتن، مایه زدن به خمیر، رسیدن شراب، در علم شیمی فعل و انفعال شیمیایی که در آن باسیل ها و باکتری ها مواد قندی را به الکل و انیدریدکربنیک تبدیل می کنند. در اثر تخمیر ترکیب شیمیایی ماده و طعم و بو و شکل آن تغییر می یابد
تخمیر شیری: در علم شیمی تخمیری که ترش شدن شیر در اثر تولید اسید لکتیک از لاکتوز شیر صورت می گیرد
تخمیر الکلی: در علم شیمی تخمیری که از تولید الکل و گازکربنیک از قندهای ساده مانند گلوکز صورت می گیرد
تخمیر سرکه ای: در علم شیمی تخمیری که از تبدیل الکل اتیلیک به سرکه به واسطۀ تاثیر باکتری مخصوص صورت می گیرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تزمیر
تصویر تزمیر
نای زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تثمیر
تصویر تثمیر
بار آورد بسیار کردن ببار آوردن، بار آوردن: (در تثمیر مال باید کوشید)
فرهنگ لغت هوشیار
میری دادن، چیراندن، تیز کردن، نشان کردن امیری دادن امیر کردن بامارت گماردن، امیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنمیر
تصویر تنمیر
تند خویی در خشم افکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعمیر
تصویر تعمیر
مرمت کردن شکسته را، آباد کردن، قابل سکنی کردن جا و منزل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضمیر
تصویر تضمیر
اسپ پروری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصمیر
تصویر تصمیر
بخل کردن و منع نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسمیر
تصویر تسمیر
تنک کردن شیر آبکی کردن شیر، میخکوب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
خشکاندن میوه خشکاندن گوشت خشکاندن خشک کردن گوشت پاره پاره، خشک کردن خرما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشکیر
تصویر تشکیر
سپاس داری نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشمیس
تصویر تشمیس
گستردن درآفتاب، آفتاب پرستی درآفتاب نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشنیر
تصویر تشنیر
رسواکردن رسوایاندن
فرهنگ لغت هوشیار
شرماندن شرمنده کردن، دلهره دادن، نماردن (نمار اشاره) اشاره کردن، شرمنده ساختن شرمنده کردن، شرمساری شرمزدگی، شور و اضطراب آشوب، جمع تشویرات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشهیر
تصویر تشهیر
آشکار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشجیر
تصویر تشجیر
شاخ و برگ کشیدن نگاشتن: دارو درخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشریر
تصویر تشریر
خشکاندن به آفتاب، به نام کردن سرشناس کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشطیر
تصویر تشطیر
دو قسمت کردن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشفیر
تصویر تشفیر
کاهش دارایی از دست رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدمیر
تصویر تدمیر
هلاک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخمیر
تصویر تخمیر
پوشانیدن چیزی، مخمر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحمیر
تصویر تحمیر
سرخ کردن، خر خواندن، پاره پاره بریدن سرخ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشمیم
تصویر تشمیم
بویاندن بو کردن بوییدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخمیر
تصویر تخمیر
مایه زنی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تعمیر
تصویر تعمیر
بازسازی
فرهنگ واژه فارسی سره