جدول جو
جدول جو

معنی تشعشعی - جستجوی لغت در جدول جو

تشعشعی
(تَ شَ شُ)
منسوب به تشعشع.
- حرارت تشعشعی، حرارتی است که بر اثر تشعشع از جایی به جای دیگر منتقل می گردد مانند دستگاههای حرارتی تشعشعی که با نصب لوله های مخصوص در جدار ساختمان و گذراندن آب یا هوای گرم از آنها موجب گرم شدن اتاقهای ساختمان می شود. و رجوع به کتاب علم و زندگی صص 167- 169 و تشعشع شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
شعاع انداختن، پرتو افکندن، روشنایی دادن، درخشندگی
فرهنگ فارسی عمید
(اُ نی ی)
اندک ماندن از ماه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). سپری شدن روزهای ماه جز مقدار کمی از آن: تشعشع الشهر تقضی الا اقله. (از اقرب الموارد) ، شعاع انداختن. پرتو افکندن. پرتوافکنی. درخشندگی. ج، تشعشعات. (فرهنگ فارسی معین) ، (اصطلاح فیزیک) در فیزیک تشعشع بمجموعۀ عناصری اطلاق میشود که همواره ایجاد موجی می کنند و با موج در فضا انتقال می یابند.
توضیح: از آنجا که اساس تشعشع بر موج است، همواره دو تشعشع از یکدیگر- بر اثر فرکانسی که امواج آنها ایجاد می کنند - متمایز می گردند. اگر سرعت انتشار موج تشعشعی ’V’ و طول موج آن ’l’ و فرکانس آن F باشد این رابطه بین آنها برقرار است:
l. F = V
در این رابطه l طول موج است و V برحسب آن و Fتغییر می کند.
در تلفنهای بی سیم تشعشعات هرتزی ای بکارمی رود که با طول موجهای متغیر از چند دسیمتر تا دوهزار متر اندازۀ آن تغییر می کند و سرعت انتشار نور وتشعشعات الکترومغناطیسی با طول موج بلند سیصدهزار کیلومتر در ثانیه است و این سرعت برای اشعۀ a صادر از پاره ای از اجسام رادیواکتیو در حدود بیست هزار کیلومتر در ثانیه می باشد و از آن اشعۀ که معمولاً بیشتر است و اشعۀ کاتودیک از22000 کیلومتر تا 50000 کیلومتر در ثانیه تغییر می کند. همواره می توان با استفاده از منشوری بوسیلۀ انکسار یا انحرافی در یک شبکۀ طیفی از یک دسته شعاعی نورانی که نور آن مونوکروماتیک نباشد بوجود آورد ووضع آن دستۀ شعاعی نو را مطالعه نمود و بهمین طریق ممکن است در سایر تشعشعات عمل کرد یعنی با استفاده از منشورهایی که جنس اجسام سازندۀ آن بخاصیتی است که کمتر تشعشعات آن را بخود می گیرد و یا با به کار بردن شبکه هایی بسیار ظریف و متناسب با طول موج تشعشع طیف تشعشع بوجود آورد و در آن مطالعه کرد. این عمل که اساس اسپکتروسکوپی نور است بتازگی برای تبیین وضع ساختمانی کریستالهایی بکارمیرود که از آن اشعه ای با طول موج بسیار کوتاه می گذرانند. میدانهای الکتریکی و مغناطیسی بر تشعشعات اثرمی گذارند و موجب میشوند که بتوانیم از آن بوسیلۀ ثبت عکاسی طیفهایی بدست آوریم از روی کیفیت یک تشعشع همواره می توان شدت آن را ملاحظه کرد و این شدت بطریق فوتومتری - مستقیم و یا غیرمستقیم - قابل اندازه گیری است
لغت نامه دهخدا
(شَ شَ)
تابان و درخشان:
ظاهر ما چون درون مدعی
در دلش ظلمت زبانش شعشعی.
مولوی
لغت نامه دهخدا
تصویری از تشریعی
تصویر تشریعی
مربوط به تشریع وابسته بشریعت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشعشعات
تصویر تشعشعات
جمع تشعشع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متشعشع
تصویر متشعشع
برازنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
درخشندگی، پرتو افکنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
((تَ شَ شُ))
پرتو افکندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
پرتو افکنی، فروزه، پرتو افشانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تشعشعات
تصویر تشعشعات
پرتوها
فرهنگ واژه فارسی سره
پرتوافکنی، پرتوزایی، تابش، درخشندگی، پرتو افکندن، تابیدن، پرتو انداختن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
إشعاعٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
Irradiation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
irradiation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
از طوایف خواجه وند ساکن در کلاردشت
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
облучение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
ışınlama
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
اشعاع
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
বিকিরণ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
mionzi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
放射
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
방사
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
Bestrahlung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
קרינה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
विकिरण
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
penyinaran
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
bestraling
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
irradiación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
irradiazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
irradiação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
辐射
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
napromieniowanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
випромінювання
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تشعشع
تصویر تشعشع
การฉายรังสี
دیکشنری فارسی به تایلندی