جدول جو
جدول جو

معنی تشحاء - جستجوی لغت در جدول جو

تشحاء
(تَ)
مؤنث اتشح، یعنی زن خبیث النفس و حریص. (ناظم الاطباء). رجوع به تشح و تشحه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(وَ / وِ کَ / کِ)
باز کردن دهان را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اَ شِحْ حا)
جمع واژۀ شحیح. (منتهی الارب) (آنندراج) (ترجمان علامۀ جرجانی ص 60). تنگدستان
لغت نامه دهخدا
(اِ)
تشیؤ. رجوع به همین کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(وَ)
گوسفند گردن و سینه سپید. (ناظم الاطباء) (آنندراج). گوسفند سیاه ملون به سفیدی. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا