جدول جو
جدول جو

معنی تسییع - جستجوی لغت در جدول جو

تسییع
گل اندودن، چرب کردن تن
تصویری از تسییع
تصویر تسییع
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تضییع
تصویر تضییع
ضایع و مهمل گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشییع
تصویر تشییع
از پی مسافر و جنازه شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسریع
تصویر تسریع
شتابانیدن، سرعت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
بار آهنگی آهنگین نوشتن با سجع سخن گفتن کلام موزون گفتن،جمع تسجیعات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسبیع
تصویر تسبیع
هفت قسمت کردن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسییل
تصویر تسییل
راندن آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسییر
تصویر تسییر
راندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسمیع
تصویر تسمیع
شنوانیدن، زشت گردندن، به نیکی یاد کردن از واژگان دو پهلو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسلیع
تصویر تسلیع
شکافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسریع
تصویر تسریع
شتاب کردن در کاری، شتافتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تسییر
تصویر تسییر
راندن، روانه کردن، به راه انداختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تسجیع
تصویر تسجیع
سخن با سجع و قافیه گفتن، کلام موزون گفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تضییع
تصویر تضییع
ضایع کردن، تلف کردن، مهمل و بیکار ساختن چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تشییع
تصویر تشییع
در مراسم دفن مرده شرکت کردن و دنبال جنازه رفتن، بدرقه رفتن، به قصد وداع دنبال کسی رفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تسبیع
تصویر تسبیع
هفت تایی کردن، هفت بخش کردن، هفت رکن ساختن، هفت جزء کردن چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تشییع
تصویر تشییع
((تَ))
بدرقه رفتن، جنازه را تا محل دفن همراهی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تسییر
تصویر تسییر
((تَ))
راندن، روانه کردن، بیرون کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تسریع
تصویر تسریع
((تَ))
شتاب آوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تسجیع
تصویر تسجیع
((تَ))
با سجع سخن گفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تسبیع
تصویر تسبیع
((تَ))
به هفت بخش در آوردن چیزی را، بر هفت رکن تقسیم کردن، هفت جزء کردن چیزی را
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تضییع
تصویر تضییع
((تَ))
ضایع کردن، تباه ساختن، مهمل و بیکار کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تسیع
تصویر تسیع
یک نهم چیزی
فرهنگ لغت هوشیار