جدول جو
جدول جو

معنی تسیطل - جستجوی لغت در جدول جو

تسیطل
(اِ قِ)
تنها و بی هیچ چیز بودن: جاء یتسیطل، اذا جاء وحده و لیس معه شی ٔ (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ)
روان کردن مایع. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). روان راندن آب و آنچه بدان ماند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). راندن آب و مانند آن. (آنندراج). جاری ساختن آب و مانند آن. (از متن اللغه). جاری ساختن. (از اقرب الموارد). جاری ساختن آب. (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(اِ قِ)
برگماشته شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مسلط شدن بر چیزی و اشراف داشتن و نگهبانی کردن بر آن و متعهد احوال آن شدن. (از متن اللغه) ، مسلط کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تسییل
تصویر تسییل
راندن آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسیطر
تصویر تسیطر
مسلط کردن
فرهنگ لغت هوشیار