- تسکین
- آرامش
معنی تسکین - جستجوی لغت در جدول جو
- تسکین
- خفه کردن، آرام دادن کسی را، آسایش و راحت و آرامی
- تسکین
- آرام کردن، آرامش دادن
- تسکین ((تَ))
- آرام کردن، ساکن کردن
- تسکین
- Alleviation, Assuagement, Easement
- تسکین
- облегчение
- تسکین
- Linderung, Erleichterung
- تسکین
- полегшення , полегшення
- تسکین
- ulga, ukojenie
- تسکین
- 减轻 , 缓解
- تسکین
- alívio
- تسکین
- sollievo
- تسکین
- alivio
- تسکین
- soulagement, apaisement
- تسکین
- verlichting
- تسکین
- การบรรเทา , การบรรเทา
- تسکین
- pengurangan, penenangan
- تسکین
- تخفيفٌ
- تسکین
- उपशमन , राहत
- تسکین
- הקלה , הקלה , רגיעה
- تسکین
- 緩和 , 緩和
- تسکین
- 완화 , 진정
- تسکین
- hafifletme, yatıştırma, rahatlama
- تسکین
- kupunguza maumivu, utulivu, faraja
- تسکین
- উপশম , প্রশমিতি , প্রশান্তি
- تسکین
- راحت , آرام , تسکین
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خبه کردن، چشم دیگری بستن
فرو نشاندن، خاموشاندن
نود (90)، نود (90)
کفش گرم خواستن، گرم کردن، گرمی خوردن گرم کردنبر گرمی چیزی افزودن، گرمی خوردن داروی گرم خوردن مقابل تبرید
فربه کردن پرواز ساختن، روغن دار کردن
دست دادن، جای دادن
فربه ساختن، روغن دار کردن
فقیر، بینوا، درویش، بی چیز، بیچاره، درمانده
قبول کردن، پذیرفتن، فرمان کسی را پذیرفتن، پابرجا کردن، نیرو و قدرت دادن، به کسی توانایی دادن که به امری یا چیزی دست یابد