سکانس (Sequence) در زبان سینما و فیلم سازی به ترتیب متوالی از صحنه ها گفته می شود که یک واحد معنایی و جداپذیر از داستان فیلم را شکل می دهند. هر سکانس می تواند شامل چندین صحنه باشد که به طور زمانی مرتبط با یکدیگر هستند و در کنار یکدیگر برای نمایش یک جزء از داستان یا توسعه شخصیت ها استفاده می شوند. معمولاً یک سکانس به صورت یک پیوستگی زمانی از صحنه ها نمایش داده می شود که در کنار یکدیگر برای ارایه یک بخش از داستان یا توسعه شخصیت ها هستند. مجموعه ای از نماها و صحنه های مرتبط که واحد منسجم دراماتیکی دارند و حاوی داستان های کوچک یا سرگذشت مختصر یکی از کاراکترها هستند. سکانس ها الزاما وحدت مکانی ندارند و وحدت زمانی آنها هم می تواند دو پهلو باشد، اما در مجموع باید یک واحد مستقل دراماتیک را بسازند. یک سکانس در فیلم معادل یک فصل در رمان و یک پرده در تئاتر است.
سکانس (Sequence) در زبان سینما و فیلم سازی به ترتیب متوالی از صحنه ها گفته می شود که یک واحد معنایی و جداپذیر از داستان فیلم را شکل می دهند. هر سکانس می تواند شامل چندین صحنه باشد که به طور زمانی مرتبط با یکدیگر هستند و در کنار یکدیگر برای نمایش یک جزء از داستان یا توسعه شخصیت ها استفاده می شوند. معمولاً یک سکانس به صورت یک پیوستگی زمانی از صحنه ها نمایش داده می شود که در کنار یکدیگر برای ارایه یک بخش از داستان یا توسعه شخصیت ها هستند. مجموعه ای از نماها و صحنه های مرتبط که واحد منسجم دراماتیکی دارند و حاوی داستان های کوچک یا سرگذشت مختصر یکی از کاراکترها هستند. سکانس ها الزاما وحدت مکانی ندارند و وحدت زمانی آنها هم می تواند دو پهلو باشد، اما در مجموع باید یک واحد مستقل دراماتیک را بسازند. یک سکانس در فیلم معادل یک فصل در رمان و یک پرده در تئاتر است.
دهی است از دهستان بالا خیابان که در بخش مرکزی شهرستان آمل و 13 هزارگزی شوسۀ آمل به لاریجان قرار دارد. دشتی معتدل و مرطوب است. و 315 تن سکنه دارد. آب آن از تجرود هراز و محصول آنجابرنج و مختصری غله و لبنیات است. شغل اهالی زراعت وگله داری و صنایع دستی زنان شال بافی است. راه مالرودارد و عده ای از سکنه آنجا در تابستان به ییلاق کمربن میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). و رجوع به سفرنامۀ مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 114 شود
دهی است از دهستان بالا خیابان که در بخش مرکزی شهرستان آمل و 13 هزارگزی شوسۀ آمل به لاریجان قرار دارد. دشتی معتدل و مرطوب است. و 315 تن سکنه دارد. آب آن از تجرود هراز و محصول آنجابرنج و مختصری غله و لبنیات است. شغل اهالی زراعت وگله داری و صنایع دستی زنان شال بافی است. راه مالرودارد و عده ای از سکنه آنجا در تابستان به ییلاق کمربن میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). و رجوع به سفرنامۀ مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 114 شود
دهی است از دهستان بلدۀ کجور که در بخش مرکزی شهرستان نوشهر و 15 هزارگزی باختر المده و 27 هزارگزی خاور نوشهر و بر کنار شوسۀ نوشهر به المده قرار دارد. دشتی معتدل و مرطوب است و 156 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه کلرود و محصول آنجا برنج و شغل مردم زراعت وتهیۀ زغال است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان بلدۀ کجور که در بخش مرکزی شهرستان نوشهر و 15 هزارگزی باختر المده و 27 هزارگزی خاور نوشهر و بر کنار شوسۀ نوشهر به المده قرار دارد. دشتی معتدل و مرطوب است و 156 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه کلرود و محصول آنجا برنج و شغل مردم زراعت وتهیۀ زغال است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
ده کوچکی از دهستان منوجان بخش کهنوج شهرستان جیرفت است که در دویست و نود و چهار هزارگزی کهنوج و چهارهزارگزی خاور راه مالروی انگهران به کهنوج قرار دارد. کوهستانی و گرمسیر است و 80 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه و محصول آن غلات و خرما است. شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی از دهستان منوجان بخش کهنوج شهرستان جیرفت است که در دویست و نود و چهار هزارگزی کهنوج و چهارهزارگزی خاور راه مالروی انگهران به کهنوج قرار دارد. کوهستانی و گرمسیر است و 80 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه و محصول آن غلات و خرما است. شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
منسوب به ترک، ترک و مانند ترک. (ناظم الاطباء) : پیچیده یکی لاکی میراند بسر در بربسته یکی گزلک ترکانه کمر بر. سوزنی. بر شکن کاکل ترکانه که درطالع تست بخشش وکوشش خاقانی و چنگزخانی. حافظ (دیوان چ قزوینی ص 333). ، سریع و تند و خشونت آمیز و بیرحمانه و خلاف ادب. خارج از لطافت: ترکانه یکی آتش از لطف برافروز در بنگه ما زن نه گنه مان نه گنهکار. سنائی. خون خوری ترکانه کاین از دوستی است خون مخور ترکی مکن تازان مشو. خاقانی. خرگاه عیش درشکنید و به تف آه ترکانه آتش از در خرگه برآورید. خاقانی. نان ترکان مخور و بر سر خوان به ادب نان خور و ترکانه مخور. خاقانی. ترکی صفتی وفای ما نیست ترکانه سخن سزای ما نیست. نظامی. ترکانه ز خانه رخت بربست در کوچگه رحیل بنشست. نظامی
منسوب به ترک، ترک و مانند ترک. (ناظم الاطباء) : پیچیده یکی لاکی میراند بسر در بربسته یکی گزلک ترکانه کمر بر. سوزنی. بر شکن کاکل ترکانه که درطالع تست بخشش وکوشش خاقانی و چنگزخانی. حافظ (دیوان چ قزوینی ص 333). ، سریع و تند و خشونت آمیز و بیرحمانه و خلاف ادب. خارج از لطافت: ترکانه یکی آتش از لطف برافروز در بنگه ما زن نه گنه مان نه گنهکار. سنائی. خون خوری ترکانه کاین از دوستی است خون مخور ترکی مکن تازان مشو. خاقانی. خرگاه عیش درشکنید و به تف آه ترکانه آتش از در خرگه برآورید. خاقانی. نان ترکان مخور و بر سر خوان به ادب نان خور و ترکانه مخور. خاقانی. ترکی صفتی وفای ما نیست ترکانه سخن سزای ما نیست. نظامی. ترکانه ز خانه رخت بربست در کوچگه رحیل بنشست. نظامی
دهی از دهستان باباجانی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان است. این ده در هشت هزارگزی شمال باختری ده شیخ و دوهزارگزی قالیچه قرار دارد. سرزمینی است کوهستانی و گرمسیر و 300 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه، محصول آن غلات، حبوبات و لبنیات است. شغل مردم آنجا زراعت و گله داری است. راه آن مالرو و ساکنین آن از طایفۀ باباجان هستند، گله داران در تابستان بکوه سرابند میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی از دهستان باباجانی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان است. این ده در هشت هزارگزی شمال باختری ده شیخ و دوهزارگزی قالیچه قرار دارد. سرزمینی است کوهستانی و گرمسیر و 300 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه، محصول آن غلات، حبوبات و لبنیات است. شغل مردم آنجا زراعت و گله داری است. راه آن مالرو و ساکنین آن از طایفۀ باباجان هستند، گله داران در تابستان بکوه سرابند میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان خمیربخش مرکزی شهرستان بندرعباس که در 36 هزارگزی باختری بندرعباس سر راه مالرو بندرعباس به خمیر در جلگه واقع است. آبش از چاه، محصول آنجا خرما شغل مردم زراعت، راه آن مالرو، و مزارع جمالی، لنگر کهنه جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان خمیربخش مرکزی شهرستان بندرعباس که در 36 هزارگزی باختری بندرعباس سر راه مالرو بندرعباس به خمیر در جلگه واقع است. آبش از چاه، محصول آنجا خرما شغل مردم زراعت، راه آن مالرو، و مزارع جمالی، لنگر کهنه جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)