- تسهیل
- آسانکرد آسان کردن سهل ساختن،جمع تسهیلات
معنی تسهیل - جستجوی لغت در جدول جو
- تسهیل ((تَ))
- آسان کردن
- تسهیل
- سهل کردن، آسان کردن
- تسهیل
- Facilitation
- تسهیل
- содействие
- تسهیل
- Erleichterung
- تسهیل
- полегшення
- تسهیل
- ułatwienie
- تسهیل
- facilitação
- تسهیل
- facilitazione
- تسهیل
- facilitación
- تسهیل
- facilitation
- تسهیل
- vergemakkelijking
- تسهیل
- การส่งเสริม
- تسهیل
- fasilitasi
- تسهیل
- تسهيلٌ
- تسهیل
- सुविधा
- تسهیل
- kolaylaştırma
- تسهیل
- ufanisi
- تسهیل
- সহায়তা
- تسهیل
- سہولت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پست گرداندن
عیب کردن
سجل نوشتن، قباله، تمسک نوشتن قاضی، اثبات کردن، قضاوت کردن، حکم کردن
برایگان دادن چیزی را در راه خدا
تند تازی سپاه، روانگی به هر سو ی، لورش (لور سیل)
راندن آب
سهم بندی کردن
بیخواب کردن بیدار کردن
بیاراستن
نرم زبانی، لایروبی