جدول جو
جدول جو

معنی تسهیل - جستجوی لغت در جدول جو

تسهیل
سهل کردن، آسان کردن
تصویری از تسهیل
تصویر تسهیل
فرهنگ فارسی عمید
تسهیل
(اِ قِ)
آسان گردانیدن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار). نرم و آسان گردانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد). آسان کردن. (زوزنی) (غیاث اللغات) (آنندراج) ، آسان ساختن موضع را: سهل الموضع، جعله سهلا. (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، تسهیل نزد علماء صرف و تجوید، آن است که همزه را بین آهنگ خود و بین حرف حرکت خود قرائت کنند یعنی همزه را بین همزه و واو اگر همزه مضموم باشد، و بین همزه و الف اگر همزه مفتوح باشد، و بین همزه و یا، اگر همزه مکسور باشد، قرائت کنند این نوع همزه را همزۀ بین بین نامند و برخی گفته اند: بین بین دو نوع است نوع دوم آن اینکه همزه بین آهنگ خود و بین حرف حرکت ماقبل خودقرائت شود. و در جاربردی گوید: همزه بین بین نزد کوفیان ساکن و نزد ما متحرک باشد. ولی حرکتی سست و ضعیف که بسوی سکون متمایل باشد. و ازینرو: لاتقع الاحیث یجوز وقوع الساکن غالباً. ولاتقع فی اول الکلام، از کشاف اصطلاحات الفنون) ، به اصطلاح اهل معما، یکی از اعمال تعمیه است که انواع آن چهار است: انتقاد و تحلیل و ترکیب و تبدیل. انتقاد، اشارت کردن است به بعض حروف چنانچه حرف اول را سر و رخ و لب و تاج و حرف وسط را میان و دل و کمر و حرف آخررا پا و دامن و غیره گفتن. چنانکه برای اسم شمس در این مصراع، مصراع اول شام و میان چمن و دامن نرگس.
و تحلیل آنکه لفظ مفرد را دو پاره کرده عمل نمایند یعنی لفظی را که به اعتبار معنی شعری مفرد باشد، به اعتبار معنی معما مرکب دارند به دو جزء یا بیشتر. چنانکه در اسم تقی:
چو نبود مهرو مه ای طرفه ساقی
بود پیوسته رخسار تو باقی.
لفظ باقی را که به اعتبار معنی شعری مفرد است و به اعتبار معنی معمای مرکب داشتند. از لفظ با که برای الصاق وصله می آید و از لفظ قی چون رخساره لفظ تو را که تای فوقانی باشد با لفظ قی ضم کردند تقی پیدا شد. و ترکیب عبارت از آن است که دو لفظ را که در معنی شعری هر یکی مستقل باشد یاغیرمستقل برای حصول صورت اسمی آن هر دو لفظ را مرکب کرده یک لفظ فرض نموده معنی آن مراد کنند، چنانکه در اسم عمر:
مرغ دلهای کسان را به پیام آن غمزه
صید خود ساخته بیدانه و دام آن غمزه.
از ترکیب لفظ دام و لفظآن دامان مرکب نموده و از دامان به عمل انتقاد حرف آخر غمزه که ها باشد مراد داشته و دانه کنایه از نقطه غین و زای غمزه، پس به نفی نقطه و نفی ها، عمر حاصل شد.
تبدیل عبارت است از آنکه بعض حروف را از کلمه به جهت صورت گرفتن اسم مطلوب به حرف دیگر بدلالتهای لطیف بدل نمایند چنانچه در اسم عوض:
بر لب حوض چون دهان شستی
چشمۀ خضر شد کنارۀ حوض.
چون کنارۀ لفظ حوض را که حای حطی است به مرادف چشمه که لفظ عین باشد به مناسبت تجانس لفظی به حرف عین بدل سازند، عوض پیدا می گردد. (از غیاث اللغات) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تسهیل
آسانکرد آسان کردن سهل ساختن،جمع تسهیلات
تصویری از تسهیل
تصویر تسهیل
فرهنگ لغت هوشیار
تسهیل
((تَ))
آسان کردن
تصویری از تسهیل
تصویر تسهیل
فرهنگ فارسی معین
تسهیل
آسان سازی، ساده سازی
متضاد: مشکل آفرینی، مشکل سازی، آسان کردن، ساده کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تسهیل
يسهّل
تصویری از تسهیل
تصویر تسهیل
دیکشنری فارسی به عربی
تسهیل
Facilitation
تصویری از تسهیل
تصویر تسهیل
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تسهیل
facilitation
تصویری از تسهیل
تصویر تسهیل
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تسهیل
facilitación
تصویری از تسهیل
تصویر تسهیل
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تسهیل
содействие
تصویری از تسهیل
تصویر تسهیل
دیکشنری فارسی به روسی
تسهیل
Erleichterung
تصویری از تسهیل
تصویر تسهیل
دیکشنری فارسی به آلمانی
تسهیل
полегшення
تصویری از تسهیل
تصویر تسهیل
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تسهیل
ułatwienie
تصویری از تسهیل
تصویر تسهیل
دیکشنری فارسی به لهستانی
تسهیل
促进
تصویری از تسهیل
تصویر تسهیل
دیکشنری فارسی به چینی
تسهیل
facilitação
تصویری از تسهیل
تصویر تسهیل
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تسهیل
facilitazione
تصویری از تسهیل
تصویر تسهیل
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تسهیل
سہولت
تصویری از تسهیل
تصویر تسهیل
دیکشنری فارسی به اردو
تسهیل
সহায়তা
تصویری از تسهیل
تصویر تسهیل
دیکشنری فارسی به بنگالی
تسهیل
ufanisi
تصویری از تسهیل
تصویر تسهیل
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تسهیل
kolaylaştırma
تصویری از تسهیل
تصویر تسهیل
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تسهیل
촉진
تصویری از تسهیل
تصویر تسهیل
دیکشنری فارسی به کره ای
تسهیل
促進
تصویری از تسهیل
تصویر تسهیل
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تسهیل
सुविधा
تصویری از تسهیل
تصویر تسهیل
دیکشنری فارسی به هندی
تسهیل
fasilitasi
تصویری از تسهیل
تصویر تسهیل
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تسهیل
การส่งเสริม
تصویری از تسهیل
تصویر تسهیل
دیکشنری فارسی به تایلندی
تسهیل
vergemakkelijking
تصویری از تسهیل
تصویر تسهیل
دیکشنری فارسی به هلندی
تسهیل
סיוע
تصویری از تسهیل
تصویر تسهیل
دیکشنری فارسی به عبری

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تسهیم
تصویر تسهیم
سهم بندی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسییل
تصویر تسییل
راندن آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسایل
تصویر تسایل
تند تازی سپاه، روانگی به هر سو ی، لورش (لور سیل)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسبیل
تصویر تسبیل
برایگان دادن چیزی را در راه خدا
فرهنگ لغت هوشیار
سجل نوشتن، قباله، تمسک نوشتن قاضی، اثبات کردن، قضاوت کردن، حکم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسخیل
تصویر تسخیل
عیب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسفیل
تصویر تسفیل
پست گرداندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسهید
تصویر تسهید
بیخواب کردن بیدار کردن
فرهنگ لغت هوشیار