نام کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) (دهار). نامیدن و به نامی خواندن و نام نهادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). نام نهادن. (غیاث اللغات) (آنندراج). نام گذاشتن برای کسی. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، بسم اﷲالرحمن الرحیم گفتن. (غیاث اللغات) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ذکر نام خدا. (از متن اللغه). آوردن شروع کننده کار نام خدا را. (از اقرب الموارد) (از المنجد)
نام کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) (دهار). نامیدن و به نامی خواندن و نام نهادن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). نام نهادن. (غیاث اللغات) (آنندراج). نام گذاشتن برای کسی. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، بسم اﷲالرحمن الرحیم گفتن. (غیاث اللغات) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ذکر نام خدا. (از متن اللغه). آوردن شروع کننده کار نام خدا را. (از اقرب الموارد) (از المنجد)
در بدیع تقسیم کردن یک بیت شعر به چهار پارۀ موزون که در سه پارۀ اول مقفا هستند، برای مثال در رفتن جان از بدن، گویند هر نوعی سخن / من خود به چشم خویشتن، دیدم که جانم می رود (سعدی۲ - ۴۳۹)، مسمط
در بدیع تقسیم کردن یک بیت شعر به چهار پارۀ موزون که در سه پارۀ اول مقفا هستند، برای مِثال در رفتن جان از بدن، گویند هر نوعی سخن / من خود به چشم خویشتن، دیدم که جانم می رود (سعدی۲ - ۴۳۹)، مسمط
پوشیده ساختن معنی، معما گفتن، در ادبیات در فن بدیع بیان مطلبی به قلب و تصحیف و تبدیل کلمات یا بیان کردن مطلبی به شکل رمز و غوامض حساب که پس از تفکر و تعمق بسیار معنی آن کشف شود، نابینا کردن، کور کردن
پوشیده ساختن معنی، معما گفتن، در ادبیات در فن بدیع بیان مطلبی به قلب و تصحیف و تبدیل کلمات یا بیان کردن مطلبی به شکل رمز و غوامض حساب که پس از تفکر و تعمق بسیار معنی آن کشف شود، نابینا کردن، کور کردن
پوشیده کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (دهار). پوشانیدن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). پوشیدن: عمی معنی البیت تعمیه، پوشید آن را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پوشیدن چیزی را و بمعنی معما گفتن... مجاز است. (غیاث اللغات) (آنندراج). پوشیدن معنی بیت را و معما در شعر از آنست. (از اقرب الموارد) ، کور کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). کور ساختن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). کور گردانیدن. (از اقرب الموارد). نابینا کردن. (غیاث اللغات) : کسانی که با اسماعیل انتساب میکردند، گفتند اسماعیل نمرده بود و اظهار مرگ او کردند تعمیۀ مردم را. (جهانگشای جوینی)
پوشیده کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (دهار). پوشانیدن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). پوشیدن: عمی معنی البیت تعمیه، پوشید آن را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پوشیدن چیزی را و بمعنی معما گفتن... مجاز است. (غیاث اللغات) (آنندراج). پوشیدن معنی بیت را و معما در شعر از آنست. (از اقرب الموارد) ، کور کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). کور ساختن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). کور گردانیدن. (از اقرب الموارد). نابینا کردن. (غیاث اللغات) : کسانی که با اسماعیل انتساب میکردند، گفتند اسماعیل نمرده بود و اظهار مرگ او کردند تعمیۀ مردم را. (جهانگشای جوینی)