جدول جو
جدول جو

معنی تسمیت - جستجوی لغت در جدول جو

تسمیت
نام نهادن نام دادن نامیدن، نامگذاری
تصویری از تسمیت
تصویر تسمیت
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تسلیت
تصویر تسلیت
دل آرامی، دلداری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رسمیت
تصویر رسمیت
قانونی بودن، رسمی بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسکیت
تصویر تسکیت
فرو نشاندن، خاموشاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسویت
تصویر تسویت
برابر کردن مساوی ساختن یکسان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسمیه
تصویر تسمیه
نام نهادن، نامگذاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسمین
تصویر تسمین
فربه کردن پرواز ساختن، روغن دار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسمیل
تصویر تسمیل
نرم زبانی، لایروبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسمیع
تصویر تسمیع
شنوانیدن، زشت گردندن، به نیکی یاد کردن از واژگان دو پهلو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسمیط
تصویر تسمیط
خاموش شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسمیر
تصویر تسمیر
تنک کردن شیر آبکی کردن شیر، میخکوب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسمیج
تصویر تسمیج
زشت گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسلیت
تصویر تسلیت
مسلح ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصمیت
تصویر تصمیت
خاموش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکمیت
تصویر تکمیت
هم آوای تفعیل پنهانداشت خشم، هیگر کردن اسپ (پالاد جنیبت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسلیت
تصویر تسلیت
خرسندی دادن، دلخوشی دادن، کسی را از غم واندوه رهایی دادن و سرگرم ساختن، تسلی دادن شخص عزادار و مصیبت زده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تسمین
تصویر تسمین
فربه ساختن، روغن دار کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تسمیه
تصویر تسمیه
نام نهادن، نامیدن، به نام خواندن، نام گذاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تسویت
تصویر تسویت
((تَ))
برابر کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تسمیه
تصویر تسمیه
((تَ یِ))
نام نهادن، نامیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تسمین
تصویر تسمین
((تَ))
فربه ساختن، روغن دار کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تسمیط
تصویر تسمیط
((تَ))
مسمط ساختن شعر، آویختن چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تسلیت
تصویر تسلیت
((تَ یَ))
دلخوشی دادن، رهایی بخشیدن از اندوه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تسبیت
تصویر تسبیت
((تَ))
سبب ساختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رسمیت
تصویر رسمیت
((رَ یَّ))
رسمی بودن
فرهنگ فارسی معین
در بدیع تقسیم کردن یک بیت شعر به چهار پارۀ موزون که در سه پارۀ اول مقفا هستند، برای مثال در رفتن جان از بدن، گویند هر نوعی سخن / من خود به چشم خویشتن، دیدم که جانم می رود (سعدی۲ - ۴۳۹)، مسمط
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رسمیت
تصویر رسمیت
Formality, Formalness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
формальность
دیکشنری فارسی به روسی
формальність
دیکشنری فارسی به اوکراینی