- تسقی
- سیر آبی فرو بردن
معنی تسقی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آب نوشانی می نوشانی آب دادن سیراب ساختن
بیمار کردن
سقف کردن خانه را
برای خانه سقف ساختن، کسی را اسقف گردانیدن
بیمار کردن
آب دادن، سیراب کردن
آب پذیر نم پذیر
دل آرامی
پیشرفت
بلند شدن، پیشرفت
سخن چینی کردن
همه گیری فراگیری
زیر خزی خزیدن زیر چیزی
سخاوت کردن
آب نوشاندن، می نوشاندن می گردانی
برابرشدن
برگشتن، دگر شدن، نرمکاری، افسون کردن
نام نهی
دلخوش، آسوده، خشنود
دیدار کردن، پیش آمدن
حذر کردن، پرهیز کردن
ترکی کلاه
زنده و باقی گذاشتن
نامیده شدن، منسوب شدن به کسی یا قومی
پرهیز کردن، خود را حفظ و نگه داری کردن
بر شدن، بالا رفتن، بلند شدن، به درجۀ بلند رسیدن
ملاقات کردن، دیدار کردن، برخورد کردن، پذیرفتن، دریافتن، ادراک کردن، فراگرفتن چیزی از کسی
خرسندی یافتن، آرام یافتن از اندوه، خرسند و بی غم شدن، بی غمی، بی اندوهی
تسلی دادن: دلجویی کردن از شخص عزادار و ماتم زده و غم واندوه او را تخفیف دادن
تسلی دادن: دلجویی کردن از شخص عزادار و ماتم زده و غم واندوه او را تخفیف دادن
Consolation