جدول جو
جدول جو

معنی تسرول - جستجوی لغت در جدول جو

تسرول
(اِ عِ)
شلوار پوشیدن. (زوزنی). ازار پوشیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). سراویل پوشیدن. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد). سروال پوشیدن. (از المنجد). و رجوع به سروال و شلوار و سراویل شود
لغت نامه دهخدا
تسرول
ازارپوشی شلوار پوشی
تصویری از تسرول
تصویر تسرول
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ تَ سَ وِ)
ازار پوشنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). سروال پوشنده و سروال پوشیده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تسرول شود
لغت نامه دهخدا
(اِ عِ)
سروکه. (منتهی الارب). بد روشی و درنگی و سستی در رفتار از لاغری یا ماندگی. (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد) (از المنجد) : سروک فلان و تسروک، مشی مشیه ردیه اوبطیه من هزال او اعیاء. (قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
(اِ عِ)
پیراهن پوشیدن. (زوزنی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). جامه پوشیدن. (از متن اللغه) (ازاقرب الموارد) (از المنجد). و رجوع به سربال شود
لغت نامه دهخدا
(رُ)
سرزمینی است کوهستانی که میان سویس و ایتالیا و اتریش تقسیم شده است. تیرول ایتالیا از آدیژ علیا و ترانتن تشکیل یافته است. که زبان مردم آدیژ علیا آلمانی و ترانتن ایتالیائی است. تیرول اتریش که مساحت آن 12648 کیلومترمربع و مرکز آن انسبروک است در حدود 427500 تن سکنه دارد و از مراکز جلب سیاحان است. (از لاروس). رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا
(مُ سَرْ وَ)
فرس مسرول، اسب که سپیدی قوائم آن از رانها و بازوها درگذشته باشد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). اسب پای تا ران سپید. (دهار) ، گاو وحشی به سبب سیاهی که در پاهای اوست. (از ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ قِ)
استرخای آن قسمت از شکم که در زیر ناف است. (از متن اللغه). رجوع به تسون شود
لغت نامه دهخدا
(سَ)
حقد و آن بدگویی و غیبت مردم در خاطر نگاه داشتن است. (برهان). حقد و حسد. (آنندراج) (انجمن آرا) ، طالب فرصت بدی کردن بودن. (برهان)
لغت نامه دهخدا