جدول جو
جدول جو

معنی تسرمط - جستجوی لغت در جدول جو

تسرمط(اِ عِ)
اندک و تنک گردیدن موی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کم و سبک شدن موی. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
تسرمط
تنک مویی
تصویری از تسرمط
تصویر تسرمط
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ تَ سَ مِ)
موی اندک و تنک. (آنندراج). موی تنک و اندک اندک. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تسرمط شود
لغت نامه دهخدا
(بَ جَ)
در گل و لای افتادن و آلوده گردیدن در آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). در گل افتادن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ سَ مَ)
جمل مسرمط، شتر درازهیکل. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). سرمط. سرامط. سرومط
لغت نامه دهخدا
(اِ فِ)
آویخته شدن به چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تعلق به چیزی. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد). و رجوع به تعلق شود
لغت نامه دهخدا
(اِ عِ)
پاره پاره شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(اِ عِ)
فروبردن چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) بلعیدن چیزی را. (از اقرب الموارد) (از المنجد). آسان درحلق فرو بردن. (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(سَ مَ)
شتر درازهیکل. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تظرمط
تصویر تظرمط
در گل و لای افتادن آلوده گردیدن به گل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسمط
تصویر تسمط
آویختگی
فرهنگ لغت هوشیار