جدول جو
جدول جو

معنی تسربل - جستجوی لغت در جدول جو

تسربل(اِ عِ)
پیراهن پوشیدن. (زوزنی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). جامه پوشیدن. (از متن اللغه) (ازاقرب الموارد) (از المنجد). و رجوع به سربال شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ تَ سَ بِ)
پوشنده پیراهن را. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). پیراهن پوشیده و یا چیزی که بپوشاند بدن را. (ناظم الاطباء). و رجوع به تسربل شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
پوشیدن زره را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ عِ)
شلوار پوشیدن. (زوزنی). ازار پوشیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). سراویل پوشیدن. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد). سروال پوشیدن. (از المنجد). و رجوع به سروال و شلوار و سراویل شود
لغت نامه دهخدا
(تُ بُ)
دزی در ذیل قوامیس عرب آرد: تورم، بادکردگی اعضاء و اطراف بدن بدنبال سؤهاضمه و استسقا و جز آن. (دزی ج 1 ص 143). رجوع به بمادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
(تَ بَ / تِ بِ / تُ بُ)
موضعی است. (منتهی الارب) (معجم البلدان) (مراصد)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ آ)
خوردن گیاه ربل را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد). خوردن آهو گیاه ربل را. (منتهی الارب) ، چرا کنانیدن نبات ربل را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد) : خرجوا یتربلون. (اقرب الموارد) ، شکار کردن و تفحص و جستجوی نبات ربل نمودن، یا عام است. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تصید. (المنجد) (اقرب الموارد) : خرجوا یتربلون، ای یتصیدون. پی جوئی مرد گیاه ربل را. (اقرب الموارد) ، سبز شدن نبات پس از خشکی. (تاج المصادر بیهقی). برگ برآوردن و سبز گردیدن درخت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، سبز شدن زمین پس از خشکی، هنگام آمدن پائیز. (اقرب الموارد) (المنجد). نبات آوردن و سبزگردیدن زمین. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، فربه شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (آنندراج). پرگوشت شدن زن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد) ، نزد پزشکان، نفخیست که عارض اطراف و غیر آن شود و سبب آن ریختن بلغم رقیق است بر اثر ضعف هاضمه چنانکه در استقساء رخ دهد، میگویند: تربلت المراءه، اذا کثر لحمها. (کشاف اصطلاحات الفنون از بحر الجواهر). در علم طب، ورم کردن اطراف بدن یعنی دست و پا و غیر آنست. (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
(اِ عِ)
در سوراخ درآمدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). در سوراخ شدن وحشی. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد). انسراب (متن اللغه) (اقرب الموارد) ، پر گردیدن آب و شراب. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تسرول
تصویر تسرول
ازارپوشی شلوار پوشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تربل
تصویر تربل
فربهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسرب
تصویر تسرب
به سوراخ خزیدن، تراوش
فرهنگ لغت هوشیار