- تسجیع
- بار آهنگی آهنگین نوشتن با سجع سخن گفتن کلام موزون گفتن،جمع تسجیعات
معنی تسجیع - جستجوی لغت در جدول جو
- تسجیع
- سخن با سجع و قافیه گفتن، کلام موزون گفتن
- تسجیع ((تَ))
- با سجع سخن گفتن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
باز گرداندن، درگلو غلتاندن آواز، باز خواهی باز خواستن داده انا الله و انا الیه راجعون را گفتن، بازگشت دادن -1 بر گردانیدن، آواز را در گلو گردانیدنتحریر دادن، بر گشت باز گرد، ترجیع بند، جمع ترجیعات
دلیرکردن
شتابانیدن، سرعت کردن
سجل نوشتن، قباله، تمسک نوشتن قاضی، اثبات کردن، قضاوت کردن، حکم کردن
هفت قسمت کردن چیزی
گل اندودن، چرب کردن تن
شنوانیدن، زشت گردندن، به نیکی یاد کردن از واژگان دو پهلو
شکافتن
دردمند ساختن
کار سازی پند
شتاب کردن در کاری، شتافتن
دلیر کردن، قوی دل ساختن، جرئت دادن
برگردانیدن، بازگشت دادن، آواز را در گلو گردانیدن
مسجل کردن، ثابت و محکم کردن، حکم دادن، مهر کردن قباله، عهد و پیمان کردن
هفت تایی کردن، هفت بخش کردن، هفت رکن ساختن، هفت جزء کردن چیزی
یک نهم چیزی
جمع تسجیع