جدول جو
جدول جو

معنی تسجام - جستجوی لغت در جدول جو

تسجام
(اِ ضِ)
تسجیم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (متن اللغه). روان کردن اشک. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). روان کردن آب. (از المنجد). و رجوع به تسجیم شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سجام
تصویر سجام
سرمای سخت، سجد، سجن، شجد، شجام
فرهنگ فارسی عمید
(مَ سَ رَ / رِ)
روان کردن اشک. (منتهی الارب). اشک راندن.
لغت نامه دهخدا
(اِ)
روان کردن اشک. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). روان کردن اشک و آب باران و جز آن. (از متن اللغه) (المنجد). و رجوع به تسجام شود
لغت نامه دهخدا
(اِ شِ)
روان شدن اشک. (المنجد). تسجیم. (متن اللغه). اسجام. (المنجد)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
ماده شتر درور و بسیارشیر. ج، مساجیم. (از اقرب الموارد). سجوم. و رجوع به سجوم شود
لغت نامه دهخدا
(سَ)
شجام. و رجوع کنید به سجانیدن، سجیدن، سجد، سجن. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). سرمای سخت. (برهان) (آنندراج). رجوع به شجام شود
لغت نامه دهخدا
(تَ جُ)
روان شدن اشک. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اسجام
تصویر اسجام
روان شدن اشک اشک ریختن شاریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجام
تصویر سجام
روان شدن اشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجام
تصویر سجام
((سَ))
سرمای سخت
فرهنگ فارسی معین