جدول جو
جدول جو

معنی تساپه - جستجوی لغت در جدول جو

تساپه
پابرهنه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تساچه
تصویر تساچه
تمساح، نهنگ، کروکودیل
فرهنگ فارسی عمید
(اِ)
نادانی کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تجاهل. (اقرب الموارد) (المنجد)
لغت نامه دهخدا
(تَ چَ چِ)
تمساح و نهنگ و دوزن و مگرمج، که بزبان فرانسه کروکودیل و به زبان رومی کروکودیلس گویند. حیوانی است. ذوالمعاشین، از طایفۀ لزارد و آنچه از این حیوان در رودخانه های بزرگ افریقا دیده می شود، از شش تا هشت متر طول دارد و کلۀ آن دارای وضع مخصوصی است که درازایش دو مرتبه زیادتر از پهنای وی می باشد و 38 دندان در بالا و 30 عدد در پایین دارد و پنجه های آن از طرف خلف مانند پنجۀ اردک می باشد و دم این حیوان پهن و مخصوص به سباحت آن است و این حیوان در روی خاک به اشکال و زحمت حرکت می کند ولی در آب بسیار جسور و متهور است به انسان حمله می نمایدو گلوله هایی را که به اطراف آن می اندازند بواسطۀ پوستش دفع می کند و اهالی مصر در قدیم این حیوان را پرستش می کردند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تمساح شود
لغت نامه دهخدا
(پْپَ / پِ)
سرگین گاو. سرگین آبدار گاو. تپه
لغت نامه دهخدا
(پِ)
ماری قیلیبر کونستان. استاد تشریح فرانسوی (1810- 1896 میلادی) عضو آکادمی طب و آکادمی علوم فرانسه بود. تألیفات متعددی در طب از او بیادگار مانده است
لغت نامه دهخدا
تصویری از تسافه
تصویر تسافه
نادانی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تساچه
تصویر تساچه
نهنگ، تمساح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاپه
تصویر تاپه
سرگین گاو تپه تاپال تپاله
فرهنگ لغت هوشیار
پابرهنه
فرهنگ گویش مازندرانی
کوزه ی بزرگ، خمره، دیگ مسی
فرهنگ گویش مازندرانی
تساپه لینگ، تیساپه لینگ
فرهنگ گویش مازندرانی