یکی از قهرمانان یونان قدیم، پسر اژه و پادشاه آتن بود که شخصیت نیمه افسانه ای داشت و اعمالش از بعضی جهات به هراکلس شباهت داشت در لابیرنت کرت دختر مینوس، بنام آریان رشته ای به او داد واو را راهنمایی نمود تا وی با مینوتور دیو آدمخوار جنگید و او را کشت. وی آنگاه شاهزاده خانم مذکور را در جزیره ناکزوس از دست داد و چون به هادس خدای دوزخ حمله کرد بدوزخ محکوم گشت که بطور ابدی و نشسته در دوزخ بماند، تاریخ نویسان یونان او را اولین تشکیلات دهنده آتیک و تنظیم کننده قوانین اولیه آتن میدانند و رجوع به تزس شود
یکی از قهرمانان یونان قدیم، پسر اژه و پادشاه آتن بود که شخصیت نیمه افسانه ای داشت و اعمالش از بعضی جهات به هراکلس شباهت داشت در لابیرنت کرت دختر مینوس، بنام آریان رشته ای به او داد واو را راهنمایی نمود تا وی با مینوتور دیو آدمخوار جنگید و او را کشت. وی آنگاه شاهزاده خانم مذکور را در جزیره ناکزوس از دست داد و چون به هادس خدای دوزخ حمله کرد بدوزخ محکوم گشت که بطور ابدی و نشسته در دوزخ بماند، تاریخ نویسان یونان او را اولین تشکیلات دهنده آتیک و تنظیم کننده قوانین اولیه آتن میدانند و رجوع به تزس شود
دندانۀ کلید بود که از چوب کنند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 442). دندانۀکلیددان باشد. (صحاح الفرس) تزه و مدنگ دندانۀ کلید بود. (نسخه ای از اسدی یادداشت بخط مرحوم دهخدا). دندانۀ کلید باشد. (اوبهی) : دهقان بی ده است و شتربان بی شتر پالان بی خر است و کلیدان بی تزه. لبیبی (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 442). و رجوع به تز، و رجوع به مدنگ و تژه شود
دندانۀ کلید بود که از چوب کنند. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 442). دندانۀکلیددان باشد. (صحاح الفرس) تزه و مدنگ دندانۀ کلید بود. (نسخه ای از اسدی یادداشت بخط مرحوم دهخدا). دندانۀ کلید باشد. (اوبهی) : دهقان بی ده است و شتربان بی شتر پالان بی خر است و کلیدان بی تزه. لبیبی (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 442). و رجوع به تز، و رجوع به مدنگ و تژه شود
خلاف ترغیب. (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد) (از المنجد). بر ناخواهانی برانگیختن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، اندازه کردن نخل. (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، کم کردن و کم شمردن چیزی را، گرامی داشتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، در بعضی از نسخ قاموس بمعنی تبخیل آمده است. (منتهی الارب). تبخیل. (از اقرب الموارد)
خلاف ترغیب. (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد) (از المنجد). بر ناخواهانی برانگیختن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، اندازه کردن نخل. (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، کم کردن و کم شمردن چیزی را، گرامی داشتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، در بعضی از نسخ قاموس بمعنی تبخیل آمده است. (منتهی الارب). تبخیل. (از اقرب الموارد)
نوعی رستنی که جزو شاخه نهانزادان است و ساقه و برگ دارد ولی ریشه و گل ندارد و بجای ریشه دارای کرکهای ریز در پایین ساقه است که گیاه بوسیله آنها مواد غذایی را جذب میکند. بعضی از اقسام آن هم ساقه ندارند
نوعی رستنی که جزو شاخه نهانزادان است و ساقه و برگ دارد ولی ریشه و گل ندارد و بجای ریشه دارای کرکهای ریز در پایین ساقه است که گیاه بوسیله آنها مواد غذایی را جذب میکند. بعضی از اقسام آن هم ساقه ندارند