- تزه
- کچل کل
معنی تزه - جستجوی لغت در جدول جو
- تزه
- تز، دندانۀ کلید
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اعراض کردن از کسی
عبادت کردن، زاهد شدن
زاهد شدن، پارسا شدن، ترک دنیا کردن
پارسا خواست زاهد کردن، پار ساخواندن
کسی را نسبت به چیزی بی میل و ناخواه کردن
خطا، جرم
جدید
قطعه
حلقه در
سرگردانی و خودپسندی
نوعی رستنی که جزو شاخه نهانزادان است و ساقه و برگ دارد ولی ریشه و گل ندارد و بجای ریشه دارای کرکهای ریز در پایین ساقه است که گیاه بوسیله آنها مواد غذایی را جذب میکند. بعضی از اقسام آن هم ساقه ندارند
خانه تابستانی و ییلاقی
سبزی که با طعام خورند
تعلیم و تربیت ترکی تزکش تیر دان، سامان ترکی سامان، آیین
اندک زن خوار و ذلیل
وسیله ای که برای گرفتن حیوانات بکار میرود، دام، پایه نردبان هم گویند
پاره ای از طعام، لقمه
تن و بدن انسان یا چیز دیگر
پوست درخت خدنگ توز
دور شدن، پاکدامنی
تباه، ضایع
نو باشد، مقابل کهنه
کوه پست و پشته بلند، تل
نابود، فاسد
حلقۀ در، حلقۀ میخ طویله
بیابان شن زار و بی آب و علف
خطا، جرم، عمل غیر قانونی، گناه
تا، خمیدگی چیزی مانند کاغذ و پارچه، چین، لا
تار، رشته، نخ، رشتۀ باریک، تانه، تان، تاره
داغداغان، از درختان جنگلی با برگ های بیضی و دندانه دار و نوک تیز، گل های سبز رنگ و میوۀ ریز و آبدار به رنگ خاکی یا کبود که در نواحی شمالی ایران می روید و بلندیش تا ۲۰ متر می رسد، از ریشه و پوست آن مادۀ زرد رنگی گرفته می شود و از دانۀ آن هم روغن می گیرند، برگ و ریشۀ آن در طب قدیم برای معالجۀ اسهال به کار می رفته
تاغوت، تا، ته، تی، تادار، تادانه، ته دار، تی گیله، تایله، دغدغان
تار، رشته، نخ، رشتۀ باریک، تانه، تان، تاره
داغداغان، از درختان جنگلی با برگ های بیضی و دندانه دار و نوک تیز، گل های سبز رنگ و میوۀ ریز و آبدار به رنگ خاکی یا کبود که در نواحی شمالی ایران می روید و بلندیش تا ۲۰ متر می رسد، از ریشه و پوست آن مادۀ زرد رنگی گرفته می شود و از دانۀ آن هم روغن می گیرند، برگ و ریشۀ آن در طب قدیم برای معالجۀ اسهال به کار می رفته
تاغوت، تا، ته، تی، تادار، تادانه، ته دار، تی گیله، تایله، دغدغان
لقمه، پاره، قطعه، پاره ای از چیزی
تکه تکه: قطعه قطعه، پاره پاره
تکه تکه: قطعه قطعه، پاره پاره