جدول جو
جدول جو

معنی تزلحب - جستجوی لغت در جدول جو

تزلحب(اِ زِ)
لغزیدن ازچیزی. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (از المنجد). در منتهی الارب و ناظم الاطباء این کلمه به تصحیف تزلجب آمده است. رجوع به تزلجب شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ)
یکسو گردیدن و دور شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). دور شدن و عقب ماندن. (از متن اللغه). دور شدن. (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(اِ زِ)
لغزیدن از چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ زِ)
چشیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). چشیدن چیزی را. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(تَ لَ)
دنبۀ برشته شده را گویند که بر روی آشهای آرد ریزند. (برهان) (از فرهنگ جهانگیری) (از فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء). فخرالدین منوچهر در صفت لاخشه که نوعی از آش آرد است گوید:
از چشمۀ ماهتاب کن صحن
وز قرصۀ آفتاب نه خوان.
دوغش خوش و روغنش مروق
سیر اندک و تزلبش فراوان.
(فرهنگ جهانگیری).
ظاهراً ترلب مصحف این کلمه است و رجوع به ترلب در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(زَ حَ)
زال. (اقرب الموارد). رجوع به زال و زلجب شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تزلح
تصویر تزلح
چشیدن
فرهنگ لغت هوشیار