جدول جو
جدول جو

معنی تزفیت - جستجوی لغت در جدول جو

تزفیت
(اِ)
بزفت بیندودن. (تاج المصادر بیهقی). بزفت اندودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه). بزفت اندودن و زفت بالکسر، قیر که در خنور و کشتی مالند تا آب نزهد از وی. (آنندراج). به قیر اندودن کشتی و جز آن. (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
تزفیت
از ریشه پارسی گژف اندایی (گژف قیر) زفت اندایی
تصویری از تزفیت
تصویر تزفیت
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ)
فراز گرفتن چیزی را و به پنچه گرفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، فراهم آمدن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ یَ)
مأخوذ از ضفو یعنی تمام. شمس قیس رازی آرد: و همان عروضی متکلف بجای فاع، متحرکی و دو ساکن بر فاعلاتن افزوده است وآن را فاعلییاتان کرده و این تغییر را تضفیت نام نهاده و اصل آن ضفو است به ضاد معجمه و گویند درع ضاف یعنی زرهی تمام و این متکلف از این فعل بناء تفعیلی بکرده است... (المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 39)
لغت نامه دهخدا
(اِ دِ)
آراستن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : چون بقدرت بیچون ترتیب تربیت و تربیت و تزتیت عالم امکان بدرجۀ رابع رسید. (درۀ نادره چ شهیدی ص 12)
لغت نامه دهخدا
(اِ شِ)
روغن زیت دادن کسی را. (تاج المصادر بیهقی) (از زوزنی). روغن زیت توشه دادن. (منتهی الارب) (آنندراج). روغن زیتون توشه دادن. (ناظم الاطباء). روغن زیتون را به قوم توشه دادن. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) ، روغن زیتون در چراغ ریختن. (از اقرب الموارد) ، طلا کردن چیزی را به روغن زیتون. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
تزکیه، ستودن: و این سحرها که بیدپای برهمن کرده است در فراهم آوردن این مجموعات... از آن ظاهرتر است که در آن باب به تحسین و تزکیت حاجت افتد. (کلیله و دمنه). و یاهیچ تکلف را در تزکیت آن مجال وصفی تواند بود. (کلیله و دمنه). و رجوع به تزکیه در همین لغت نامه شود
پر کردن مشک. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (آنندراج) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از ناظم الاطباء) ، به خشم و غضب آوردن کسی را. (از متن اللغه) ، سخت خشمناک کردن کسی را. (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
ترسانیدن (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تزکیت
تصویر تزکیت
پاکیزه گردانیدن بی آلایش کردن، ستودن، زکات دادن
فرهنگ لغت هوشیار