جدول جو
جدول جو

معنی تزری - جستجوی لغت در جدول جو

تزری
(اِ ذِ)
عتاب کردن و عیب نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
تزری
عتاب کردن و عیب نمودن
تصویری از تزری
تصویر تزری
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

داخل کردن داروی محلول در زیر پوست بدن یا درون رگ به وسیلۀ سوزن توخالی، آمپول زدن
فرهنگ فارسی عمید
(اِ ذِ)
تنگ کردن چشم یعنی ترشرویی و غضب کردن بر کسی. (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(اِ ذِ)
پاک کردن و دور نمودن، افزودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه) (از المنجد) (از اقرب الموارد) ، زیاده کردن در سخن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه) (از اقرب الموارد). زیاده کردن در سخن و دروغ گفتن. (از المنجد). و فی الحدیث: کان الکلبی یزرف فی الحدیث. (اقرب الموارد) ، نفوذ کردن تیر در چیزی. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، فرقه فرقه گردانیدن قوم. (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(گُ شُ دَ)
ریا و نفاق و دروغ و کسی را به ریا ونفاق و دروغ نسبت کردن. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گُ کَ دَ)
درچکانیدن. داخل کردن داروی مایع در زیر پوست بدن یا در داخل رگ بوسیلۀ سوزن مخصوص آمپول زدن. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(اِ ذِ)
قطع کردن کمیز بر کسی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). قطع کردن. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد) : زرمه الدهر، ای قطع عنه الخیر. (المنجد) ، قطع کردن اشک و سخن و جز آن بر کسی، بخیل نمودن (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نسبت دادن کسی را به بخل. (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(اِ ذِ)
بسی زیان رسانیدن. (مجمل اللغه. یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
داخل کردن داروی مایع در زیر پوست بدن یا داخل رگ بوسیله سوزن مخصوص، آمپول زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تزریق
تصویر تزریق
((تَ))
وارد کردن داروهای مایع به وسیله سرنگ در بدن
فرهنگ فارسی معین
آمپول زدن، زرق، آمپول زنی، تنقیه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از تزریق
تصویر تزریق
حقنٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از تزریق
تصویر تزریق
Injection
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تزریق
تصویر تزریق
injection
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تزریق
تصویر تزریق
iniezione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تزریق
تصویر تزریق
تزریق
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از تزریق
تصویر تزریق
инъекция
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تزریق
تصویر تزریق
Injektion
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تزریق
تصویر تزریق
ін'єкція
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تزریق
تصویر تزریق
zastrzyk
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تزریق
تصویر تزریق
注射
دیکشنری فارسی به چینی
تزریق
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از تزریق
تصویر تزریق
sindano
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از تزریق
تصویر تزریق
ইনজেকশন
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از تزریق
تصویر تزریق
inyección
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تزریق
تصویر تزریق
enjeksiyon
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از تزریق
تصویر تزریق
주사
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تزریق
تصویر تزریق
注射
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تزریق
تصویر تزریق
הזרקה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تزریق
تصویر تزریق
इंजेक्शन
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تزریق
تصویر تزریق
injeção
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تزریق
تصویر تزریق
การฉีด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تزریق
تصویر تزریق
injectie
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تزریق
تصویر تزریق
injeksi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی