افزودن. (زوزنی). افزودن حرفی یا بیشتر در اول یا میان یا آخر کلمه ای. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).... ثم فئمت (ای زید فیها حرف او اکثر فی الصدر او القلب او الطرف) فتصرف المتکلمون بها تصرفاً... (نشوءاللغه ص 1). رجوع به ص 3 و 159 همین کتاب شود، پر گردیدن دهان شتر از گیاه تازه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، فراخ کردن. (زوزنی). فراختر ساختن و افزودن پالان را از آنچه که بود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
افزودن. (زوزنی). افزودن حرفی یا بیشتر در اول یا میان یا آخر کلمه ای. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).... ثم فئمت (ای زید فیها حرف او اکثر فی الصدر او القلب او الطرف) فتصرف المتکلمون بها تصرفاً... (نشوءاللغه ص 1). رجوع به ص 3 و 159 همین کتاب شود، پر گردیدن دهان شتر از گیاه تازه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، فراخ کردن. (زوزنی). فراختر ساختن و افزودن پالان را از آنچه که بود. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
قطع کردن کمیز بر کسی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). قطع کردن. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد) : زرمه الدهر، ای قطع عنه الخیر. (المنجد) ، قطع کردن اشک و سخن و جز آن بر کسی، بخیل نمودن (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نسبت دادن کسی را به بخل. (از متن اللغه)
قطع کردن کمیز بر کسی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). قطع کردن. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) (از المنجد) : زرمه ُالدهر، ای قطع عنه ُالخیر. (المنجد) ، قطع کردن اشک و سخن و جز آن بر کسی، بخیل نمودن (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نسبت دادن کسی را به بخل. (از متن اللغه)
پنهان داشتن کار بر کسی. (منتهی الارب) (آنندراج). لغتی است در تزکین. (جوهری از اقرب الموارد). و بعدی بعلی یقال زکم علیه اذا لبس. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به تزکین شود
پنهان داشتن کار بر کسی. (منتهی الارب) (آنندراج). لغتی است در تزکین. (جوهری از اقرب الموارد). و بعدی بعلی یقال زکم علیه اذا لبس. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به تزکین شود