- تز
- پیشنهاد، تکلیف، مطلب، مبحث، موضوع، مسئله
معنی تز - جستجوی لغت در جدول جو
- تز
- پایان نامه، رساله ای که دانشجویان باید در پایان دورۀ تحصیلی خود دربارۀ موضوع خاصی مرتبط به رشتۀ خود بنویسند، ایده ای که اثبات آن نیاز به تحقیق، بررسی و آزمایش دارد، نظریه، در فلسفه بخش اول در تحلیل دیالکتیک که آنتی تز و سنتز را به دنبال دارد، نهاد
- تز
- تژ، سر از خاک درآوردن گیاه، تنده، تنزه، تژه، تیج
کچل، تاس، دارای سر بی مو، ویژگی سری که موهای آن بر اثر بیماری یا علت دیگر ریخته باشد، مبتلا به کچلی، کل، خشنگ، چسنگ، طاس، دغسر، داغسر، لغسر، اصلع، تویل
پرنده ای کوچک و خوش آواز شبیه گنجشک، صعوه،برای مثال چون لطیف آید به گاه نوبهار / بانگ رود و بانگ کبک و بانگ تز (رودکی - ۵۲۳)
دندانۀ کلید،برای مثال دهقان بی ده است و شتربان بی شتر / پالان بی خر است و کلیدان بی تزه (لبیبی - شاعران بی دیوان - ۴۸۹)
- تز
- تاس، کچل
- تز ((تِ))
- پایان نامه، رساله ای که دانشجو پس از به پایان رساندن تحصیلات در رشته تحصیلی خود می نویسد
- تز ((تَ))
- داندانه کلید، پره کلید
- تز ((تَ))
- پرنده ای به اندازه گنجشک که آوازی خوش دارد، صعوه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آذین، فرآویز کردن
نیرنگ، فریب
خودسازی، پاکسازی
جمع تزریق
داخل کردن داروی مایع در زیر پوست بدن
کاذب و دروغگو
داخل کردن داروی مایع در زیر پوست بدن یا داخل رگ بوسیله سوزن مخصوص، آمپول زدن
عتاب کردن و عیب نمودن
متغیر و دیگرگون گردیدن
جنبیدن و متحرک شدن
خانه تابستانی و ییلاقی
بسیار گفتن
نیکو وآراسته شدن
پیچاک دل پیچه، خونروش
درنگ کردن
دور شدن
روان شدن شکم
روزگار گذرانیدن
باریک کردن ابرو
بس کردن
آراسته شدن عروس
نوشتن
خشک شدن انگور
خشمگین شدن، بد خلق شدن
خط و کتابت
لرزیدن از خشم
تکبر کردن
پراکنده شدن، جدائی