جدول جو
جدول جو

معنی تریلیون - جستجوی لغت در جدول جو

تریلیون
عددی اصلی معال یک میلیارد میلیارد
تصویری از تریلیون
تصویر تریلیون
فرهنگ لغت هوشیار
تریلیون
((تِ))
عددی معادل یک میلیارد میلیارد
تصویری از تریلیون
تصویر تریلیون
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ترلیون
تصویر ترلیون
عددی معادل ۱۰۱۲ یا هزارمیلیارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بریلیوم
تصویر بریلیوم
عنصر فلزی نایاب و نقره فام وسخت شکننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پسیلیون
تصویر پسیلیون
لاتینی اسفرزه از گیاهان اسفرزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بریلیوم
تصویر بریلیوم
عنصر فلزی کمیاب، نقره فام، سخت و شکننده که از لحاظ شیمیایی شبیه منیزیم است و آلیاژهای آن در ساختن هواپیما و موشک به کار می رود، گلوسینوم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فسیلیون
تصویر فسیلیون
فسلیون بنگرید به فسلیون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیلیون
تصویر بیلیون
هزار ملیون
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی کرم خوک یکی از کرمهای طفیلی که از خانواده نماتود ها که در انسان مرض تریشینوز را بوجود میاورد. این جانور کرم کوچک نخی شکل و باریکی است که حداکثر طولش در حدود 6 میلیمتر است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تریبون
تصویر تریبون
کرسی سخنرانی و نطق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیلیون
تصویر بیلیون
عددی معادل ۱۰۹، میلیارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میلیون
تصویر میلیون
عدی معادل هزارهزار، دو کرور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قرلیون
تصویر قرلیون
یونانی تازی گشته بسد (مرجان) مرجان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میلیون
تصویر میلیون
فرانسوی وسان سد بیور هزارهزار دوکرور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیلیون
تصویر بیلیون
عددی معادل هزارمیلیون
فرهنگ فارسی معین
((تِ))
یکی از کرم های طفیلی از خانواده نماتودها که در انسان مرض تریشینوز را به وجود می آورد. این جانور کرم کوچک نخی شکل و باریکی است که حداکثر طولش در حدود 6 میلیمتر است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از میلیون
تصویر میلیون
((دِ))
ملیون، هزار هزار (1000000)
فرهنگ فارسی معین
کرمی که به شکل رشتۀ بسیار باریک و به طول چند میلی متر در دستگاه گوارش و ماهیچه های خوک پیدا می شود و هرگاه انسان چنین گوشتی را که خوب پخته نشده باشد بخورد، به آن مبتلا می گردد
فرهنگ فارسی عمید
میز بلندی که جلوی آن پوشیده است و سخنران در هنگام صحبت پشت آن می ایستد، جایی که یک فرد یا یک گروه، عقاید و آرا خود را بیان می کنند
فرهنگ فارسی عمید
((تِ رِ))
کامیونی با کفه بارگیر طویل و مجزا که به پشت آن بسته می شود جهت حمل بارهای حجیم و سنگین، وسیله باربری چرخ داری که آن را به پشت ماشین یا تراکتور می بندند و می کشند
فرهنگ فارسی معین