- تریع
- درنگ کردن و توقیف نمودن
معنی تریع - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زرهک زره کوچک
تیزرو، شتاب رو، سبک سیر
شتابان، تند، پرشتاب، چابک، چالاک، فرز
خود روی دانه افتاده و کشت ناشده که خود روید، کشت بارانی بش (زراعت دیم)
سست، ضعیف
چهار زانویی چهار زانو نشستن
دربان، تندابه
باز گرداندن، درگلو غلتاندن آواز، باز خواهی باز خواستن داده انا الله و انا الیه راجعون را گفتن، بازگشت دادن -1 بر گردانیدن، آواز را در گلو گردانیدنتحریر دادن، بر گشت باز گرد، ترجیع بند، جمع ترجیعات
چهار بخشی، چهار سویی چهاره چهار بخش کردنچهار قسمت کردن، چهار گوشه کردنچهار سو کردن، چهار تایی، چهار سویی، جمع تربیعات. یا تربیع اول. تربیع اول ماه (قمر) در شب هفتم ماه قمری صورت میگیرد که نصف نیمکره روشن ماه را اهل زمین رویت کنند. یا تربیع دوم. تربیع دوم ماه (قمر) در شب بیست و یکم صورت میگیرد. درین حالت نصف نیمکره روشن ماه را مردم زمین نصف کنند. چهار قسمت کردن
پارچه سفید و نازک
علامت صفت تفضیلی که در آخر بعضی کلمات در میاید
چرکن، آکناک
خشکه خوشه خوشه ای که دانه های آن را کنده یا خورده باشند
محکم و استوار
دو مثلث که از دو طرف دامن جامه بر آورند شاخ جامه و قبا، بال و پر مرغان
ریزه کردن نان در دوغ شیر آب گوشت و مانند آن
باد تند، شدید الاعصاب
نان خورد کرده در آبگوشت
خاکنشین، درویش
ترسیدن
پینه و وصله کردن
پاره پاره فراهمی اندک اندک فراهم شدن، پینگی (پینه رقعه)
بر کشی بر کشیدن فرمو -1 بالا بردنبر کشیدنبر آوردن، برکشی ارتقا، جمع ترفیعات
برتری نمودن، بلندی کردن
چریدن ستور
گوهر نشان ساختن
نشاط و خوشدلی کردن
تباه شدن چشم
خپه کردن، هویدا کردن
بیان کردن شریعت
دعوی مذهب شیعه کردن
شتابانیدن، سرعت کردن
یک نهم چیزی
قافیه آوردن در مصرع اول بیت