جدول جو
جدول جو

معنی ترگور - جستجوی لغت در جدول جو

ترگور(تَ گَ وَ)
نام یکی از دهستانهای سه گانه بخش سلوانای شهرستان ارومیه است. این دهستان در قسمت شمالی بخش واقع و هوای آن سردسیر و کوهستانی است. از شمال بدهستان برادوست، از جنوب به دشت، از خاور به روضه چای و از باختر به مرز ایران و ترکیه محدود است. رود خانه نازلوچای از کوههای مرزی این دهستان سرچشمه گرفته پس از مشروب ساختن زمینهای زراعتی به دهستان نازلو سرازیر می شود. آب مزروعی این منطقه بوسیلۀ رود خانه یاد شده و چشمه سارها تأمین میگردد. دهستان ترگو از 21 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 3470 تن و قراء مهم آن بشرح زیر است. موانا، تولی، انبی، بالولان، خانکاه. محصول عمده آن غله و توتون و محصولهای دامی است. شغل اهالی کشاورزی و گله داری است این دهستان فقط یک راه نیمه شوسه به ارومیه دارد و مابقی راههای این منطقه مالرو است. ساکنین دهستان در فصل تابستان احشام خود را به کوههای مرزی جهت ییلاق می برند. مرکز دهستان موانا می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4). یکی از بلوک دوازده گانه ارومیه. (از جغرافی غرب ایران). خره ای از ارومیه است. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و رجوع به تذکرهالملوک ص 78 و جغرافی غرب ایران ص 66، 136، 148، و 150 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خرگور
تصویر خرگور
گورخر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترگون
تصویر ترگون
دوال، فتراک
فرهنگ فارسی عمید
اقدام ازپیش طراحی شده برای کشتن مخالفان و یا ایجاد رعب و وحشت در میان مردم
فرهنگ فارسی عمید
(دَ)
دهی است از دهستان خمیر بخش مرکزی شهرستان بندرعباس واقع در 46 هزارگزی باختر بندرعباس و دو هزارگزی جنوب راه مالرو خمیر به بندرعباس با 869 تن سکنه. آب آن از چاه و باران و راه آن مالرو است. مزرعۀ حمزه محمدشاهی جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(اِ حِ)
بریده شدن و بریدن چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج). لازم است و متعدی. (آنندراج)، دور افتادن از شهر خویش، بیرون افتادن استخوان. (منتهی الارب) (آنندراج)، ساقط شدن دست. (منتهی الارب)، فربه و با گوشت شدن. (آنندراج). به همه معانی. رجوع به تر (ت ر ر) شود
لغت نامه دهخدا
(تِ رُ، رْ)
مأخوذ از فرانسه و بمعنی قتل سیاسی بوسیلۀ اسلحه در فارسی متداول شده است. تازیان معاصر اهراق را بجای ترور بکار برند و این کلمه در فرانسه بمعنی وحشت و خوف آمده و حکومت ترور هم اصول حکومت انقلابی است که پس از سقوط ژیروندنها (از 31 مه 1793 تا 1794 میلادی) در فرانسه مستقر گردید و اعدامهای سیاسی فراوانی را متضمن بود. رجوع به تروریست شود
لغت نامه دهخدا
(نَ شِ)
ده کوچکی است از بخش حومه شهرستان نائین. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(گِ)
دهی است از دهستان ساحلی بخش اهرم شهرستان بوشهر، واقع در 24000گزی باختر اهرم، کنار راه فرعی ساحل دریا به چغادک. منقطه ای است گرمسیر و مالاریائی. دارای 248 تن سکنه است. آب آنجا از چاه تأمین میشود و محصول آن غلات و خرما است و جزئی تنباکو دارد. شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(مَ گَ دَ)
نام یکی از دهستانهای سه گانه بخش سلوانا شهرستان ارومیّه است. این دهستان در قسمت جنوب بخش واقع شده و موقعیت آن کوهستانی است آب و هوای آن سردسیر و آب مزروعی آن از چشمه سارها و آب برف و باران از کوهها تأمین میشود. شغل عمده ساکنین آن کشاورزی و گله داری و محصولات آن غلات، توتون، روغن و پشم است. دهستان مرگور از شمال بدهستان دشت و از جنوب به بخش اشنویه و از شرق به دشت بیل و از غرب به مرز ایران و ترکیه و عراق محدود است. این دهستان از 43 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 5490 تن می باشد. قرای مهم آن عبارتند از: کردیک، هاشم آباد، نرکی، کسیان، سکرکان، ژارآباد، دیزج. در تابستانها در قسمت مرزی این دهستان ایلات عراقی پس از کسب اجازه جهت علف چرانی به این منطقه عزیمت می نماید. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
در عبارت زیر ظاهراً بمعنی آثار قبر آجر یا سنگ که بر بالای گور مرده نهند نشانه یافتن و راه نمایاندن را: همان جایگاه دفن کردند و سرگورها کردند و ناپیدا کردندش (مدفن علی علیه السلام را) . (مجمل التواریخ)
لغت نامه دهخدا
(تُ)
پایکار و دامن بردار. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). جلواز. (تاج العروس) (متن اللغه) ، پیادۀ سلطان که بی وظیفه همراه باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، مرغی است. (منتهی الارب). فاخته و قمری. (ناظم الاطباء). صاحب نشوءاللغه آرد: ترتور که بمعنی جلواز است و بصورتهای ثرثور و ثؤرور و یؤرور و اترورآمده است از مادۀ یونانی ترکور مأخوذ است و ترتور که نوشته اند مرغی است، ظاهراً اسمی است حکایت آواز مرغ را و آن همان است که در فارسی صلصل نامند... (نشوءاللغه صص 136- 137)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
دوال فتراک. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 378) (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی) (صحاح الفرس) (برهان) (فرهنگ رشیدی). فتراک. (فرهنگ جهانگیری). دوال و فتراک. (آنندراج) (ناظم الاطباء). و به ترکی قنجغه گویند. (برهان). مننسکی از فرهنگ شعوری نقل کرده که این لغت تاتاری است و آنرا قنجوغه به زیادت واو قبل ازغین نیز نویسند. (حاشیۀ برهان چ معین) :
تا بدر پادشاه عادل رفتند
بسته به ترگون درون، فضول و خطا را.
منجیک (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 378)
لغت نامه دهخدا
(اَ صَ)
شیرین بیان. شیرین سخن. رطب اللسان:
شاعر ترگوی شدم لاجرم
تری شعرم به جهان شد سمر.
سوزنی.
و رجوع به تر شود
لغت نامه دهخدا
(خَ)
خرگوره. خر وحشی. گورخر. (ناظم الاطباء). خر دشتی. (آنندراج). یحمور. (ملخص اللغات حسن خطیب). کندر. جاب. عیر. احقب. حمارالوحش: از دور خرگوری بدید (بهرام گور) ... چون بر خرگور رسید شیری دید خویشتن بر پشت آن گور افکنده. (ترجمه تاریخ بلعمی). گوشت خرگور گرم باشد غلیظ و خون را گرم کند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). پس قضاء ایزدی چنان بود کی بهرام روزی در نخجیرگاه از دنبال خرگوری می دوانید. (فارسنامۀ ابن بلخی). شیر اگر در میان شکار خرگوش خرگوری بیند دست از خرگوش بدارد و روی سوی خرگور آرد. (کلیله و دمنه).
خران گور گریزان تیر هجو منند
بداس پی زده و در کمند مانده قفا.
سوزنی.
وآن کز ره تو رمد چو خرگور
مرده بخر آورندش از گور.
نظامی.
ای خران گور آن سو دامهاست
در کمین این سوی خون آشامهاست.
مولوی.
کودکان چون نام بازی بشنوند
جمله با خرگور هم تگ می دوند.
مولوی (مثنوی)
لغت نامه دهخدا
(گوُ)
سر رابیندرانات. شاعر و نویسندۀ هندی که در ششم ماه مه 1861 میلادی مطابق سال 1278 هجری قمری در کلکته از یک خانوادۀ شاهی متولد شد. وی جوانترین فرزند ’ماهاراشی دیون درانات’ و نوۀ شاهزاده ’دوارکانات تاگور’ و خود پیشوای ’براهماساماژ’ و تجددطلب نهضت هند در قرن نوزدهم و بیستم بود. تاگور پس از طی تحصیلات مقدماتی در هندوستان بسال 1877 میلادی برای تحصیل حقوق و قوانین به انگلستان رفت و در آنجا درباره شاعران انگلستان و زبان انگلیسی به تحصیل و مطالعه پرداخت. کتابهایی که خود بزبان بنگالی تصنیف کرده بود، به انگلیسی ترجمه کرد و در اوان جوانی بکار نویسندگی مشغول گردید و پس از مراجعت به هند در سال 1901 میلادی دربلپور، واقع در 93میلی کلکته مدرسه ’شانتی نیکیتان’ (خانه صلح) را تأسیس کرد که یکی از بنگاههای تربیتی شد و در آن از روشهای معمولی پیروی نمی کردند.
تاگور بسال 1913 به دریافت جایزۀ نوبل در ادبیات نایل گشت و 8000 پوند از آن را برای نگهداری و تعمیر مدرسه خویش خرج کرد. در سال 1915 بدریافت عنوان ’نایت هود’ نایل آمد ولی در سال 1919 بصورت اعتراض علیه روشی که در جلوگیری از آشوبهای پنجاب بکار میرفت، استعفا داد و در سالهای بعد هم خواهان استفاده از این عنوان نگشت. تاگور یک وطن خواه و ملت دوست هندی بود و پیش از همه در اصلاح امور اجتماعی روش صلحجویانه را برگزیده بود و بسیاستی که بزندگی قاطبۀ مردم هند ارتباط داشت، علاقه مند بود. وی میخواست جنبش ملی پیش از آزادی سیاسی به یک رفرم اجتماعی توجه داشته باشد. تاگور با آثار فراوانش که از حس زیبایی دوستی جهان و عشق به کودکان و علاقه به بی آلایشی و خداشناسی اشباع شده بود، ترجمان افکار جدی مردم بنگال گشت. مخصوصاً بطلان امتیازات طبقاتی را در اجتماع هند اعلام کرد. وی موسیقی دان و نقاش و شاعر بود و بزبان بنگالی اشعار عارفانه و شورانگیزی سرود. بکشورهای اروپا و ایران و ژاپن و چین و روسیه و امریکا مسافرت کرد. در آوریل 1941 دانشکدۀ اکسفورد درجۀ دکترای افتخاری را به وی اهداء کرد. در آن مراسم خطابه ای درباره ’بحران در تمدن’ ایراد کرد و در آن علل جنگ را با روش عقلی تجزیه و تحلیل کرد و پیشنهادهایی درباره صلح و توافق عمومی بجهانیان کرد. این خطابه که در نوع خود یکی از شاهکارهای نثری تاگور است، بنام ’مذهب بشر’ چاپ و منتشر گردید. وی در هفتم اوت 1941 پس از یک عمل جراحی در کلکته درگذشت. مجموعۀ اشعار اوبنام ’گیتانجلی’ بوسیلۀآندره ژید نویسندۀ مشهور فرانسه ترجمه شد. از جملۀ آثار این دانشمند بزرگ که بزبانهای انگلیسی و فرانسه ترجمه شده است عبارتند از:
نام کتاب ترجمه
ترجمه
به انگلیسی
به فرانسه
در سال
در سال
باغبان 1914
1921
چیدن میوه 1916
1921
میهن و جهان 1919
1921
فراری -
1924
صد شعر از کبیر 1915
1924
ماه جوان 1913
1924
خاطرات من 1917
1925
آمال ونامۀ پادشاه -
1925
مذهب بشر 1931
1925
موشی -
1926
دورۀ بهار -
1926
ماشین (درام) -
1929
غرق کشتی (داستان) -
1926
نامه هائی به یک
_ (l50k) _
دوست 1928
1931
چیترا 1914
-
پستخانه 1914
-
پرندگان آواره 1916
-
ملیت 1917
-
تربیت طوطی 1918
-
خرزهرۀ قرمز1924
-
گره های بازشده 1925
-
دیگر از آثار این دانشمند بزرگ عبارت است از:
1- چیترلیپی
2- وحدت تخلیقی
3- الوداع ای دوست من
4- مرکز تمدن هندی
5- گورا
6 -مناظر بنگال
7- سنگهای گرسنه
8- شاه و کلبۀ تاریک
9- هدیۀ عاشق
10- شخصیت
11- یادداشتها
12- نمایشنامۀ قربانی و دیگر نمایشنامه ها
13- طریقت (نطق های تاگور در ژاپن)
14- خدمت
15- دو خواهر
16- منظره ای از تاریخ هند
17- سه نمایشنامه
توضیح آنکه کتاب گیتانجلی تاگور موجب اهداء جایزه نوبل به وی گردید. رجوع به دایرهالمعارف بریتانیکا سال 1957 ج 21 ص 753 و لاروس قرن بیستم و وفیات معاصرین بقلم محمّد قزوینی، مجلۀ یادگار سال سوم شمارۀ چهارم و امثال و حکم دهخدا ج 3 ص 1548 و المنجد ذیل کلمه ’طاغور’ و مجموعۀ اشعار دهخدا به اهتمام محمّد معین ص 8 (با تصویر تاگور و مؤلف لغت نامه) و سالنامۀ پارس سال 1312 هجری شمسی ص 70 (مقالۀ فروغی درباره تاگور) و شرح حال تاگور در مقدمۀ کتاب ’چیترا’ ترجمه فتح الله مجتبائی چ کانون انتشارات نیل و کتاب ’رابیندرانات تاگور’ تألیف محیط طباطبائی چ کتاب خانه ترقی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ترگوی
تصویر ترگوی
شیرین بیان و سخن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترور
تصویر ترور
بریده شدن و بریدن چیزی را، ساقط شدن دست، هراس و ترس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترور
تصویر ترور
((تِ رُ))
هراس، هراس افکندن، ایجاد وحشت کردن، کشتن ناگهانی یک فرد بدون آن که فرد مورد نظر فرصتی برای دفاع یا مقابله داشته باشد، شخصیت با دروغ و جوسازی شخصیت اجتماعی کسی را زیر سوال بردن و وجهه اجتماعی او را مخدوش کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترگون
تصویر ترگون
((تَ))
تسمه رکاب
فرهنگ فارسی معین
آدمکشی، قتل، وحشت، خوف، هراس
فرهنگ واژه مترادف متضاد