لقب طایفه ای هم هست از ترکان بی اعتدال. گویند این طایفه از اولاد یافث بن نوح نیستند. (برهان). نام طایفه ای است معروف و مشهور از گرگان استراباد تا خوارزم و از آنجا تا بلخ و بخاراو سمرقند و مرو و سرخس. ایلات ایشان صحرانشینی کنند و به خیمه و خرگاه و الاچیق، ییلاق و قشلاق گزینند و چندین طایفه اند و بعضی از ایشان در آذربایجان سالها سلطنت داشتند و در تواریخ مسطور است. (از انجمن آرا) (آنندراج). لقب طایفه ای معروف که در پایه فروتر از ترکان اند. (آنندراج) (بهارعجم). نام قومی از ترک... و در سراج نوشته که چون اینها از ترکان پایه کمتر دارند چنین موسوم شدند یعنی مانند ترکان و بعضی نوشته که مرکب نیست. (غیاث اللغات). اصلی است ترکان را به غایت نامردم و ناداشتند وقیل به فتح تا. (شرفنامۀ منیری). طایفه ای از ترکان صحرانشین که اکنون مطیع و منقاد و محکوم دولت روس اند و در ترکستان متفرق باشد. (ناظم الاطباء). ترکمان یا ترکمن نام قومی است ترک در آسیای مرکزی. این نام از قرن پنجم هجری (یازدهم میلادی) نخست به شکل جمع فارسی ’ترکمانان’ توسط نویسندگان ایرانی مانند گردیزی وابوالفضل بیهقی استعمال شده و بهمان معنی که اغز درترکی و غز در عربی و فارسی بکار رفته. میدانیم که غزان نخست در مغولستان سکونت داشتند و در کتیبه های ارخون متعلق به قرن هشتم میلادی، ذکر ایشان در مغولستان رفته. اغزان مزبور را ترک محسوب داشته اند نه ترکمان، ترکمانان، را فقط در جانب مغرب یاد کرده اند، نخست با تلفظ ’تو کو مونگ در دایره المعارف چینی قرن هشتم میلادی (تونگ تین فصل 193). بقول تونگ تین، کلمه توکومنگ نام دیگریست که بکشور سوک تاک یعنی کشور آلانان اطلاق شده و اینان در آغاز تاریخ میلادی در مشرق تا مسیر سفلای سیردریا مستقر بودند و آنجا در قرن چهارم هجری قمری (دهم میلادی) مقر اصلی اغزان بود. در کتب جغرافیایی عرب، ترکمان (الترکمان یا الترکمانیون) فقط توسط مقدسی در شرح چند شهر واقع در شمال و شمال غربی ’اربیجاب’ یا ’سیرام’ که موقع آن درست معلوم نیست، آمده در باب اصل کلمه ترکمان در قرن پنجم اطلاعی نداشته و اینکه آن را از ترکیب فارسی ’ترک مانند’ گرفته اند. (محمد کاشغری ج 3 ص 307). وجه اشتقاقی عامیانه است (همین وجه اشتقاق درمتن برهان نقل شده است). بعلت مهاجرت های ترکمانان بسوی مغرب، زبان و قیافۀ آنان تعدیل شد، بقسمی که بین ایشان و بقیۀ ترکمانان فقط شباهتی مختصر باقی ماند. امروزه ترکمانان در آسیای مرکزی و شمال گرگان و خراسان سکونت دارند. سلسله های ترکمان که در ایران دورۀ اسلامی حکومت کرده اند: قراقوینلو (780- 874 هجری قمری) ، آق قوینلو (780- 980 هجری قمری) ، قاجاریه (210- هجری قمری 1304 هجری قمری). (حاشیۀ برهان چ معین). ج، تراکمه:... را فرموده ایم با جمله ترکمانان نیشابور نزدیک تو آیند... و ترکمانانرا دل گرم کرده. بخمارتاش سپرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 267). از خراسان به حدیث ترکمانان و آمدن ایشان به حدود مرو و سرخس و بادغیس و باورد وفسادهای بافراط که میرود. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 440). و دو سالار محتشم نیز با لشکرها به بلخ و تخارستان اند. چگونه ممکن گردد ترکمانان رودبار را قصد مرو کردن و از بیابان برآمدن. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 453). مرطغرل ترکمان و جغری را با بخت نبود و با مهی کاری. ناصرخسرو. از شیر شتر خوشی نجویم چون ترشی ترکمان ببینم. خاقانی. و تاختن ترک و ترکمان از دیگر جانب و آنچه یافتندی به غارت بردندی. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 133). مشتری را ماهئی صید و کمانی زیر دست آفت تیر از کمان ترکمان انگیخته. خاقانی. ترکمان را گر سگی باشد بدر بر درش بنهاده باشد رو و سر. مولوی. بر در خرگه سگان ترکمان چاپلوسی کرده پیش میهمان. مولوی. تا نشان پای اسبت گم کنند ترکمانا نعل را وارونه زن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). ترکمانی نام جنت می شنید گفت آنجا غارت و تاراج هست. (یادداشت مرحوم دهخدا). خطۀ ایران زمین را چون سلیمان زمان یافت در زیر نگین آمد خطاب از آسمان کاین زمان شمشیر کین بر ترک ترکان آزمای در دیار ترکمان نه ترک مان نه ترکمان. سلمان (از شرفنامۀ منیری)
لقب طایفه ای هم هست از ترکان بی اعتدال. گویند این طایفه از اولاد یافث بن نوح نیستند. (برهان). نام طایفه ای است معروف و مشهور از گرگان استراباد تا خوارزم و از آنجا تا بلخ و بخاراو سمرقند و مرو و سرخس. ایلات ایشان صحرانشینی کنند و به خیمه و خرگاه و الاچیق، ییلاق و قشلاق گزینند و چندین طایفه اند و بعضی از ایشان در آذربایجان سالها سلطنت داشتند و در تواریخ مسطور است. (از انجمن آرا) (آنندراج). لقب طایفه ای معروف که در پایه فروتر از ترکان اند. (آنندراج) (بهارعجم). نام قومی از ترک... و در سراج نوشته که چون اینها از ترکان پایه کمتر دارند چنین موسوم شدند یعنی مانند ترکان و بعضی نوشته که مرکب نیست. (غیاث اللغات). اصلی است ترکان را به غایت نامردم و ناداشتند وقیل به فتح تا. (شرفنامۀ منیری). طایفه ای از ترکان صحرانشین که اکنون مطیع و منقاد و محکوم دولت روس اند و در ترکستان متفرق باشد. (ناظم الاطباء). ترکمان یا ترکمن نام قومی است ترک در آسیای مرکزی. این نام از قرن پنجم هجری (یازدهم میلادی) نخست به شکل جمع فارسی ’ترکمانان’ توسط نویسندگان ایرانی مانند گردیزی وابوالفضل بیهقی استعمال شده و بهمان معنی که اغز درترکی و غز در عربی و فارسی بکار رفته. میدانیم که غزان نخست در مغولستان سکونت داشتند و در کتیبه های ارخون متعلق به قرن هشتم میلادی، ذکر ایشان در مغولستان رفته. اغزان مزبور را ترک محسوب داشته اند نه ترکمان، ترکمانان، را فقط در جانب مغرب یاد کرده اند، نخست با تلفظ ’تو کو مونگ در دایره المعارف چینی قرن هشتم میلادی (تونگ تین فصل 193). بقول تونگ تین، کلمه توکومنگ نام دیگریست که بکشور سوک تاک یعنی کشور آلانان اطلاق شده و اینان در آغاز تاریخ میلادی در مشرق تا مسیر سفلای سیردریا مستقر بودند و آنجا در قرن چهارم هجری قمری (دهم میلادی) مقر اصلی اغزان بود. در کتب جغرافیایی عرب، ترکمان (الترکمان یا الترکمانیون) فقط توسط مقدسی در شرح چند شهر واقع در شمال و شمال غربی ’اربیجاب’ یا ’سیرام’ که موقع آن درست معلوم نیست، آمده در باب اصل کلمه ترکمان در قرن پنجم اطلاعی نداشته و اینکه آن را از ترکیب فارسی ’ترک مانند’ گرفته اند. (محمد کاشغری ج 3 ص 307). وجه اشتقاقی عامیانه است (همین وجه اشتقاق درمتن برهان نقل شده است). بعلت مهاجرت های ترکمانان بسوی مغرب، زبان و قیافۀ آنان تعدیل شد، بقسمی که بین ایشان و بقیۀ ترکمانان فقط شباهتی مختصر باقی ماند. امروزه ترکمانان در آسیای مرکزی و شمال گرگان و خراسان سکونت دارند. سلسله های ترکمان که در ایران دورۀ اسلامی حکومت کرده اند: قراقوینلو (780- 874 هجری قمری) ، آق قوینلو (780- 980 هجری قمری) ، قاجاریه (210- هجری قمری 1304 هجری قمری). (حاشیۀ برهان چ معین). ج، تراکمه:... را فرموده ایم با جمله ترکمانان نیشابور نزدیک تو آیند... و ترکمانانرا دل گرم کرده. بخمارتاش سپرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 267). از خراسان به حدیث ترکمانان و آمدن ایشان به حدود مرو و سرخس و بادغیس و باورد وفسادهای بافراط که میرود. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 440). و دو سالار محتشم نیز با لشکرها به بلخ و تخارستان اند. چگونه ممکن گردد ترکمانان رودبار را قصد مرو کردن و از بیابان برآمدن. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 453). مرطغرل ترکمان و جغری را با بخت نبود و با مهی کاری. ناصرخسرو. از شیر شتر خوشی نجویم چون ترشی ترکمان ببینم. خاقانی. و تاختن ترک و ترکمان از دیگر جانب و آنچه یافتندی به غارت بردندی. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 133). مشتری را ماهئی صید و کمانی زیر دست آفت تیر از کمان ترکمان انگیخته. خاقانی. ترکمان را گر سگی باشد بدر بر درش بنهاده باشد رو و سر. مولوی. بر در خرگه سگان ترکمان چاپلوسی کرده پیش میهمان. مولوی. تا نشان پای اسبت گم کنند ترکمانا نعل را وارونه زن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). ترکمانی نام جنت می شنید گفت آنجا غارت و تاراج هست. (یادداشت مرحوم دهخدا). خطۀ ایران زمین را چون سلیمان زمان یافت در زیر نگین آمد خطاب از آسمان کاین زمان شمشیر کین بر ترک ترکان آزمای در دیار ترکمان نه ترک مان نه ترکمان. سلمان (از شرفنامۀ منیری)
یکی از بخشهای سه گانه شهرستان میانه که از شمال محدود است به شهرستان سراب و از جنوب به بخش مرکزی و از خاور به بخش ترک و بستان آباد شهرستان تبریز. این بخش عموماً کوهستانی و سردسیر و دارای آب و هوای سالم است. قراء آن همه در دره های ارتفاعات بزکش واقع است و آب این بخش از رودخانه های کوچک محلی بزرلیق، ایشلیق و النجارق تأمین میگردد. راه شوسۀ تبریز از دهستان تیرچایی و بروانان این بخش میگذرد وغیر از دهات ایشلیق کلاله، خواجه ده، اونیلق و ترکمان که دارای راه ماشین رو تسطیح شده می باشند و دیگر آبادیهای واقع در کنار شوسه، بقیۀ دهات آن دارای راه مالرو است و خط آهن میانه به مراغه از جنوب دهستان اوچ تپۀ بخش عبور می نماید. جمع 120 آبادی با 59089 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
یکی از بخشهای سه گانه شهرستان میانه که از شمال محدود است به شهرستان سراب و از جنوب به بخش مرکزی و از خاور به بخش ترک و بستان آباد شهرستان تبریز. این بخش عموماً کوهستانی و سردسیر و دارای آب و هوای سالم است. قراء آن همه در دره های ارتفاعات بزکش واقع است و آب این بخش از رودخانه های کوچک محلی بزرلیق، ایشلیق و النجارق تأمین میگردد. راه شوسۀ تبریز از دهستان تیرچایی و بروانان این بخش میگذرد وغیر از دهات ایشلیق کلاله، خواجه ده، اونیلق و ترکمان که دارای راه ماشین رو تسطیح شده می باشند و دیگر آبادیهای واقع در کنار شوسه، بقیۀ دهات آن دارای راه مالرو است و خط آهن میانه به مراغه از جنوب دهستان اوچ تپۀ بخش عبور می نماید. جمع 120 آبادی با 59089 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان کنارک که در شهرستان چاه بهار و 42 هزارگزی شمال باختری چابهار به ایرانشهر و 13 هزارگزی باختر شوسۀ چابهار به ایرانشهر قرار دارد. جلگه و گرمسیر است و 120 تن سکنه دارد. آب آن از چاه باران و محصول آنجا غله ولبنیات و خرماست. و شغل مردم آنجا کشاورزی و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان کنارک که در شهرستان چاه بهار و 42 هزارگزی شمال باختری چابهار به ایرانشهر و 13 هزارگزی باختر شوسۀ چابهار به ایرانشهر قرار دارد. جلگه و گرمسیر است و 120 تن سکنه دارد. آب آن از چاه باران و محصول آنجا غله ولبنیات و خرماست. و شغل مردم آنجا کشاورزی و گله داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
به اعتقاد مردمی از هند پیغمبر صاحب کتاب است و هیچکس بر اسرار اوواقف نیست و در ولادت و وجود او خرق عادات و خرافات بسیار گویند و کتاب او را نیز شاکمونی خوانند و بعضی گویند پیغمبر اهل ختاست، (برهان قاطع)، مؤلف انجمن آرا نویسد: نام مردی بود از شاهزادگان هندوستان و نام پدرش شدوذن و مادرش مهامایا و مولدش مهابد که شهری بود در هند، از جوانی بریاضت شاقه پرداخت تا کامل الذات شد از او کرامات و معجزات و معارج بسیار در کتب اهالی هندوستان نوشته اند، گویند او را کتابی است ابدرم نام و عقاید مخصوص بخود داشته است، وی بعد از پیغمبران اهل هند به پیغمبری معروف شده و مردم چین و تبت و ایغور و هندوستان به وی گرویدند و او را پیغمبری دانستند، در عهد افراسیاب و زاب بوده است، (از انجمن آرا) (از آنندراج)، این لغت مأخوذ از سانسکریت و نام بودا و نام کتاب وی باشد، (از ناظم الاطباء)، شهرستانی در ملل و نحل ص 270 نام او را شاکیمن ضبط کرده است، اما آنچه را از کتب لغت متقدم نقل کردیم بر اساسی نیست و مبنای تحقیقی و علمی ندارد، این کلمه لقب مؤسس مذهب بودایی است که تولدش میان سال 483- 478 قبل از میلاد در هند واقع شده و مذهبش تاکنون در هند و نیز در چین هست و وقتی تا خراسان ایران هم وسعت داشته است، نام پیغمبر هندی مذکور ’گوتمه’ بمعنی دارندۀ گاو بسیار و لقبش ’بوده’ بوده است، بمعنی دانا و لقب دیگرش ’شاکیه منی’ که به شاکمونی تحریف شده است، شاکیه نام خانوادگی او و منی بمعنی ولی است، (از فرهنگ نظام)، و نام وی سیدارته گوتمه و مشهور است به ساکیامونی (حکیم قبیلۀ ساکیا) یا ساکیاسینها (و دو نام اخیر نام خانوادگی او بوده) ولی گوتاما اسمی است مأخوذ از نام نژادی که خاندان وی بدان تعلق داشت، پدر او سوددنه و مادر وی مایادوی نام داشت، پدرش راجه بود و بر قبیلۀ ساکیا درکاپیله وستو جنوب غربی نپال در هند شمالی حکومت میکرد، و مادر بودا نیز دختر راجه بود و بنابراین بودا از طبقۀ نجبا و امراء است و او در حدود سال 650 قبل از میلاد (و بقول ویلیامز حدود 500 قبل از میلاد) متولد شد، وی مؤسس آیین بودایی است و این آیین مبتنی است بر اینکه: حیات رنج است و رنج از هوس زاید و ترک نفس تنها وسیلۀ رهایی از هوی و هوس است، کمال مطلوب بودایی عبارت است از وصول به نیروانا یا فنای کل، مرگ بودا در هشتادسالگی اتفاق افتاد، امروزه در حدود 500000000 تن در هند و بیرمانی و سراندیب و تبت و چین و ژاپن پیرو آیین بودایی هستند، (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، و نیز رجوع شود به بودا و ساکیامونی و ساکمونی
به اعتقاد مردمی از هند پیغمبر صاحب کتاب است و هیچکس بر اسرار اوواقف نیست و در ولادت و وجود او خرق عادات و خرافات بسیار گویند و کتاب او را نیز شاکمونی خوانند و بعضی گویند پیغمبر اهل ختاست، (برهان قاطع)، مؤلف انجمن آرا نویسد: نام مردی بود از شاهزادگان هندوستان و نام پدرش شدوذن و مادرش مهامایا و مولدش مهابد که شهری بود در هند، از جوانی بریاضت شاقه پرداخت تا کامل الذات شد از او کرامات و معجزات و معارج بسیار در کتب اهالی هندوستان نوشته اند، گویند او را کتابی است ابدرم نام و عقاید مخصوص بخود داشته است، وی بعد از پیغمبران اهل هند به پیغمبری معروف شده و مردم چین و تبت و ایغور و هندوستان به وی گرویدند و او را پیغمبری دانستند، در عهد افراسیاب و زاب بوده است، (از انجمن آرا) (از آنندراج)، این لغت مأخوذ از سانسکریت و نام بودا و نام کتاب وی باشد، (از ناظم الاطباء)، شهرستانی در ملل و نحل ص 270 نام او را شاکیمن ضبط کرده است، اما آنچه را از کتب لغت متقدم نقل کردیم بر اساسی نیست و مبنای تحقیقی و علمی ندارد، این کلمه لقب مؤسس مذهب بودایی است که تولدش میان سال 483- 478 قبل از میلاد در هند واقع شده و مذهبش تاکنون در هند و نیز در چین هست و وقتی تا خراسان ایران هم وسعت داشته است، نام پیغمبر هندی مذکور ’گوتمه’ بمعنی دارندۀ گاو بسیار و لقبش ’بوده’ بوده است، بمعنی دانا و لقب دیگرش ’شاکیه منی’ که به شاکمونی تحریف شده است، شاکیه نام خانوادگی او و منی بمعنی ولی است، (از فرهنگ نظام)، و نام وی سیدارته گوتمه و مشهور است به ساکیامونی (حکیم قبیلۀ ساکیا) یا ساکیاسینها (و دو نام اخیر نام خانوادگی او بوده) ولی گوتاما اسمی است مأخوذ از نام نژادی که خاندان وی بدان تعلق داشت، پدر او سوددنه و مادر وی مایادوی نام داشت، پدرش راجه بود و بر قبیلۀ ساکیا درکاپیله وستو جنوب غربی نپال در هند شمالی حکومت میکرد، و مادر بودا نیز دختر راجه بود و بنابراین بودا از طبقۀ نجبا و امراء است و او در حدود سال 650 قبل از میلاد (و بقول ویلیامز حدود 500 قبل از میلاد) متولد شد، وی مؤسس آیین بودایی است و این آیین مبتنی است بر اینکه: حیات رنج است و رنج از هوس زاید و ترک نفس تنها وسیلۀ رهایی از هوی و هوس است، کمال مطلوب بودایی عبارت است از وصول به نیروانا یا فنای کل، مرگ بودا در هشتادسالگی اتفاق افتاد، امروزه در حدود 500000000 تن در هند و بیرمانی و سراندیب و تبت و چین و ژاپن پیرو آیین بودایی هستند، (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، و نیز رجوع شود به بودا و ساکیامونی و ساکمونی
بطور اعم بمعنی راه آهن است و واگنی برقی یا جز آن از روی آن عبورمی کند و مسافرین را از نقطه ای به نقطۀ دیگر شهری می رساند. واگون برقی. واگون شهری. خط آهن شهری. صاحب فرهنگ نظام در ذیل تراموی آرد: ارابۀ اسبی یا آتشی یا برقی که روی خط آهن راه میرود. لفظ مذکور انگلیسی است. در ابتدا که در تهران راه مذکور را ساختند آنرا تراموی و تراموه می گفتند و اکنون واگون گویند که آن هم از زبان انگلیسی است. رجوع به مادۀ بعد شود
بطور اعم بمعنی راه آهن است و واگنی برقی یا جز آن از روی آن عبورمی کند و مسافرین را از نقطه ای به نقطۀ دیگر شهری می رساند. واگون برقی. واگون شهری. خط آهن شهری. صاحب فرهنگ نظام در ذیل تراموی آرد: ارابۀ اسبی یا آتشی یا برقی که روی خط آهن راه میرود. لفظ مذکور انگلیسی است. در ابتدا که در تهران راه مذکور را ساختند آنرا تراموی و تراموه می گفتند و اکنون واگون گویند که آن هم از زبان انگلیسی است. رجوع به مادۀ بعد شود
محمد بن محمود بن محمد بن حسن خوارزمی، علاءالدین حنفی (593- 655 هجری قمری). او راست ’یتیمه الدهر فی فتاوی اهل العصر’. (هدیه العارفین ج 2 ص 125). در اسماء المؤلفین ج 1 ص 560 نام مؤلف کتاب مذکور عبدالرحیم بن عبدالله ، و مرگ وی بسال 645 هجری قمری آمده است
محمد بن محمود بن محمد بن حسن خوارزمی، علاءالدین حنفی (593- 655 هجری قمری). او راست ’یتیمه الدهر فی فتاوی اهل العصر’. (هدیه العارفین ج 2 ص 125). در اسماء المؤلفین ج 1 ص 560 نام مؤلف کتاب مذکور عبدالرحیم بن عبدالله ، و مرگ وی بسال 645 هجری قمری آمده است
شکل عربی ترکمانان: و قاجاریه استراباد با ترکمانیه متفق شده سرکشی آغاز نمودند. (مجمل التواریخ گلستانه ص 8). از انتشارات اخبار سرکشی جماعت اکراد و ترکمانیه و قاجار و... کشتی حوصله اش بگرداب بلا... افتاده. (مجمل التواریخ ایضاً ص 10). و رجوع به ترکمان و اخبار دولت سلجوقیه شود
شکل عربی ترکمانان: و قاجاریه استراباد با ترکمانیه متفق شده سرکشی آغاز نمودند. (مجمل التواریخ گلستانه ص 8). از انتشارات اخبار سرکشی جماعت اکراد و ترکمانیه و قاجار و... کشتی حوصله اش بگرداب بلا... افتاده. (مجمل التواریخ ایضاً ص 10). و رجوع به ترکمان و اخبار دولت سلجوقیه شود
آنومیا. بیونانی شقایق النعمان است. (تحفۀ حکیم مؤمن). بلغت یونانی لاله را گویند و آن باغی و صحرائی هر دو باشد و بعربی شقایق النعمان خوانند و نوعی دیگر هم هست که آنرا آذریون گویند. (برهان قاطع). انومنا. رجوع به شقایق شود، نام دو رشته جزایر در دو ساحل ایرلند و کنار اقیانوس اطلس که یکی را اران شمالی (نرث اران) و دیگری را اران جنوبی (سوث اران) نامند و آن از کنت نشین گالوی باشد
آنومیا. بیونانی شقایق النعمان است. (تحفۀ حکیم مؤمن). بلغت یونانی لاله را گویند و آن باغی و صحرائی هر دو باشد و بعربی شقایق النعمان خوانند و نوعی دیگر هم هست که آنرا آذریون گویند. (برهان قاطع). انومنا. رجوع به شقایق شود، نام دو رشته جزایر در دو ساحل ایرلند و کنار اقیانوس اطلس که یکی را اران شمالی (نُرث اران) و دیگری را اران جنوبی (سوث اران) نامند و آن از کنت نشین گالوَی باشد
ده کوچکی از دهستان سیرچ است که در بخش شهداد شهرستان کرمان و 54 هزارگزی باختر شهداد بر سر راه مالرو سیرچ به کرمان است و 10 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی از دهستان سیرچ است که در بخش شهداد شهرستان کرمان و 54 هزارگزی باختر شهداد بر سر راه مالرو سیرچ به کرمان است و 10 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
محمد بن احمد بن عثمان بن ابراهیم بن مصطفی ماردینی جلال الدین ترکمانی حنفی متولد 714 هجری قمری او راست ’الجنان فی مختصر وفیات الاعیان’ و ’کشف الکاشف’ در شرح معنی خبازی در اصول. (از هدیه العارفین ج 2 ص 157) قاسم بن محمد ترکمانی الدمشقی ملقب به زین الدین الحنفی. بسال 888 هجری قمری درگذشت. او راست ’مختصرالضوء من شروح السراجیه فی الفرائض’. (اسماءالمؤلفین ج 1 ص 831)
محمد بن احمد بن عثمان بن ابراهیم بن مصطفی ماردینی جلال الدین ترکمانی حنفی متولد 714 هجری قمری او راست ’الجنان فی مختصر وفیات الاعیان’ و ’کشف الکاشف’ در شرح معنی خبازی در اصول. (از هدیه العارفین ج 2 ص 157) قاسم بن محمد ترکمانی الدمشقی ملقب به زین الدین الحنفی. بسال 888 هجری قمری درگذشت. او راست ’مختصرالضوء من شروح السراجیه فی الفرائض’. (اسماءالمؤلفین ج 1 ص 831)