جدول جو
جدول جو

معنی ترکایش - جستجوی لغت در جدول جو

ترکایش
(تَ یِ)
دهی است از دهستان خانمرود در بخش هریس شهرستان اهر که در سه هزار و پانصدگزی شوسۀ تبریز قرار دارد. جلگه و معتدل است و 330 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه قوری چای و چشمه و محصول آن غله و حبوبات و میوه است. شغل آنان فرش بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرمایش
تصویر فرمایش
امر، حکم، دستور، کنایه از سخن شخص بزرگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرسایش
تصویر فرسایش
پوسیده شدن، فرسودگی، در علم زمین شناسی تغییر سطح خارجی پوستۀ زمین است در اثر آب های روان و بادها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پرکاوش
تصویر پرکاوش
بریدن شاخه های زیادی درخت، پیراستن درخت
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
به فارسی ترکش ج، تراکیش، تیردان: بالقسی و التراکیش. (از دزی ج 1 ص 145). مأخوذ از ترکش فارسی و به معنی آن. (ناظم الاطباء). و رجوع به ترکش شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از فرسایش
تصویر فرسایش
فرسودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کربایش
تصویر کربایش
مارمولک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برسایش
تصویر برسایش
فرسایش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراکیت
تصویر تراکیت
فرانسوی زبره سنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تراکیب
تصویر تراکیب
جمع ترکیب، آمیزه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرمایش
تصویر فرمایش
فرمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرمایش
تصویر گرمایش
((~. یِ))
عمل یا فرآیند پدید آوردن گرما
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرسایش
تصویر فرسایش
((فَ یِ))
فرسودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرمایش
تصویر فرمایش
((فَ یِ))
فرمودن، امر، حکم، دستور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترسایی
تصویر ترسایی
((تَ))
مسیحیت، مسیحی بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پرکاوش
تصویر پرکاوش
((پَ وِ))
پیرایش درخت، بریدن شاخه های زیادی درخت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرسایش
تصویر فرسایش
استهلاک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرمایش
تصویر فرمایش
حکم، قول، امر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرنایش
تصویر فرنایش
استدلال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ژرفایش
تصویر ژرفایش
تعمیق
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ترسایی
تصویر ترسایی
مسیحی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گردایش
تصویر گردایش
مجموع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سرمایش
تصویر سرمایش
Refrigeration
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فرسایش
تصویر فرسایش
Attrition
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
Pulverization
دیکشنری فارسی به انگلیسی
درد و التهاب همراه با تیر کشیدن موضعی از بدن، گزگز کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از فرسایش
تصویر فرسایش
atrito
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
измельчение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سرمایش
تصویر سرمایش
охлаждение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از فرسایش
تصویر فرسایش
износ
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
Zerkleinerung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سرمایش
تصویر سرمایش
Kühlung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از فرسایش
تصویر فرسایش
Abnutzung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از فرسایش
تصویر فرسایش
ścieranie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خردایش
تصویر خردایش
подрібнення
دیکشنری فارسی به اوکراینی