جدول جو
جدول جو

معنی ترپهلا - جستجوی لغت در جدول جو

ترپهلا
(تِ پَ)
لفظی است هندی که معرب او اطریفل است و آن عبارت از ترکیب هلیله و آمله است. (الفاظ الادویه). رجوع به اطریفل شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرپهنا
تصویر پرپهنا
پربر، پهن، پهناور، عریض
فرهنگ فارسی عمید
(تُ)
رجوع به ترپی شود
لغت نامه دهخدا
(تُ / تُ رُ)
ترشبالا. (ناظم الاطباء). رجوع به ترشبالا و ترشی پالا شود
لغت نامه دهخدا
(پُ پَ)
عریض. پرور. پهناور. مقابل کم پهنا. کم ور
لغت نامه دهخدا
(پُپَ)
آنکه از قبل او توانگر توان شدن
لغت نامه دهخدا
(تَ هََ)
قونیزه. قونیزا. طبّاق. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). این نامی است که مردم بربر به گیاهی اطلاق کنند که به یونانی قونیزه گویند. (از لکلرک ج 1 ص 310). ترهلان و ترهلا اسم بربری گیاهی است که به یونانی فوثیراگویند و آن را به عربی طباق گویند. (از مفردات ابن البیطار ص 138). و رجوع به ترهلا و طباق و طباقه شود
لغت نامه دهخدا
(تَ لَ)
دزی در ذیل قوامیس عرب آرد: گیاهی است که آنرا در مغرب بجای غافت بکار برند پیش از آنکه این گیاه اخیر شناخته شده باشد. ولی مستعینی نام بربری غافت را ترملان یا ترهلان آورده است. (دزی ج 1 ص 146). و رجوع به ترهلان شود
لغت نامه دهخدا
(شِ پِلْ لا)
در تداول عامه شرپلاه. شرپلاه راه انداختن. شرپلهی راه انداختن. (یادداشت مؤلف). زدن و کوفتن افراد. حمله بردن به گروهی یا زدن از چپ به راست آنان را
لغت نامه دهخدا
(تَ پَ / پِ)
بمعنی ترپک است که کشک سیاه و قراقروت باشد. (برهان) (از فرهنگ رشیدی) (از آنندراج). رجوع به ترپ و ترپک و ترف شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
نرم گوشت شدن و نرم شدن عضو. (از کنز). و در منتخب بمعنی سست شدن. (غیاث اللغات) (آنندراج). سست و جنبان شدن. (ناظم الاطباء). سست و جنبان گوشت شدن اسب و مرد. (از اقرب الموارد). رهل (سست و جنبان گوشت) شدن. (از المنجد). رخاوت و استرخاء گوشت. (بحر الجواهر). و رجوع به ترهیل شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ترهلان
تصویر ترهلان
قونیزه
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی اژدر ماهی سفره ماهی، اژدر از جنگ افزارها سلاحی که برای غرق کردن کشتی های دشمن بکار رود اژدر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترهلی
تصویر ترهلی
شابانگ
فرهنگ لغت هوشیار
تیرهای بزرگ در دو طرف بالای سقف ساختمان برای نگه داری بقیه
فرهنگ گویش مازندرانی