- تروفرز
- به چالاکی، بی فاصله
معنی تروفرز - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنفولانزا
((رُ فُ))
فرهنگ فارسی معین
برگ پیش فروشی که در آن قیمت کالا و هزینه حمل قید شود و مدت اعتبار معینی داشته باشد، پیش برگ (واژه فرهنگستان)
پارسی است غروفر خودآرایی
حمله و گریز
سخت شدن، غلیظ و سخت شدن چیزی
بریده شدن و بریدن چیزی را، ساقط شدن دست، هراس و ترس
نگاهداشتن حرمت کسی
از ریشه پارسی وزیر شدن
بسیار شدن، نگه داشتن حرمت کسی
((تِ رُ))
فرهنگ فارسی معین
هراس، هراس افکندن، ایجاد وحشت کردن، کشتن ناگهانی یک فرد بدون آن که فرد مورد نظر فرصتی برای دفاع یا مقابله داشته باشد، شخصیت با دروغ و جوسازی شخصیت اجتماعی کسی را زیر سوال بردن و وجهه اجتماعی او را مخدوش کردن
اقدام ازپیش طراحی شده برای کشتن مخالفان و یا ایجاد رعب و وحشت در میان مردم