جدول جو
جدول جو

معنی تروسو - جستجوی لغت در جدول جو

تروسو
(تْ سُ)
آرماند. طبیب فرانسوی که بسال 1801 میلادی در درتور بدنیا آمد و در سال 1867 میلادی درگذشت وی کتاب در تراپوتیک تدوین کرد که مدتهای درازی از کتابهای کلاسی دانشکده های پزشکی بود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ترسو
تصویر ترسو
کسی که از هر چیزی بترسد و بیهوده دچار ترس و بیم شود، کم جرئت، کم دل
فرهنگ فارسی عمید
(تُ رُ سُ)
شهری است به نروژ که شمالی ترین بنادر این کشور را تشکیل میدهد و 29900 تن سکنه دارد
لغت نامه دهخدا
(تُ)
رشته کوهی است در ترکیه که بدریای روم مشرف است. این رشته کوهها که قسمت جنوبی ساتراپی کاپادس را تشکیل می داده (آسیای صغیر) ، ایالت سوریه از شمال باین کوهها محدود بوده است
لغت نامه دهخدا
(تُ)
جمع واژۀ ترس بمعنی سپر. (منتهی الارب) (آنندراج). و رجوع به ترس شود
لغت نامه دهخدا
(تْ رِ)
مرکز شاهزاده نشین قدیمی دمب و اکنون مرکز بلوکی در ولایت بورگ است که در ایالت ان فرانسه واقع است و 3900 تن سکنه دارد
لغت نامه دهخدا
(تَ)
مرکّب از: ’ترس’ + ’و’، ظاهراً علامت کثرت، جبان و صاحب جبن و کم جرئت. (ناظم الاطباء)، پرترس. بسیارترس. در تداول عوام، بزدل آنکه از هر چیزی کوچک و مختصر ترسد
لغت نامه دهخدا
(سُ)
ژان باتیست... شاعر فرانسوی که در 1617م. در پاریس متولد شد و در 1741 در بروکسل درگذشت غزلیات و هجویات او در ادبیات فرانسه مشهور است رجوع به لاروس شود
پیر... نویسنده فرانسوی. در حدود 1725 میلادی در تولوز متولد شد و در 1785 در بویون وفات یافت. رجوع به لاروس شود
لغت نامه دهخدا
(تُ)
دهی است از دهستان بالا ولایت بخش حومه شهرستان تربت حیدریه که در 22 هزارگزی شمال شوسۀ مشهد به تربت حیدریه واقع است دامنه ای معتدل و 64 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آنجا غله و میوه و بنشن و شغل اهالی زراعت و گله داری و کرباس بافی است. راه ماشین رو دارد. (ازفرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(فُ)
مقابل برسو. بسوی پایین. پایین. فروزیر:
از فروسو گنج و از برسو بهشت
سوزنی سیمین میان هر دو حد.
بوشعیب هروی.
آماس بیشتر در فروسو باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی).
ترکیب ها:
- فروسو کشیدن. فروسویین. رجوع به مدخل ها فروسو کشیدن و فروسویین شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تروس
تصویر تروس
جمع ترس، سپرها رئیس شدن، مهتر گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترسو
تصویر ترسو
کم جرات، کسی که دچار بیم و ترس شود، بسیار ترس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترسو
تصویر ترسو
((تَ))
ترسنده، کم جرأت، کم دل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترسو
تصویر ترسو
خجولٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از ترسو
تصویر ترسو
Cowardly, Craven, Lilylivered, Pusillanimous, Timid, Timorous
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ترسو
تصویر ترسو
lâche, pusillanime, timide, craintif
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ترسو
تصویر ترسو
cobarde, pusilánime, tímido, temeroso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ترسو
تصویر ترسو
mwoga, aibu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از ترسو
تصویر ترسو
feige, schüchtern, ängstlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ترسو
تصویر ترسو
боязкий , боягузливий , сором'язливий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ترسو
تصویر ترسو
tchórzliwy, nieśmiały, bojaźliwy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ترسو
تصویر ترسو
胆小的 , 胆怯的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ترسو
تصویر ترسو
covarde, pusilânime, tímido, temeroso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ترسو
تصویر ترسو
بزدل , بزدل , بزدل
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از ترسو
تصویر ترسو
কাপুরুষ , ভীরু , কাপুরুষ , ভীতু , লাজুক
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از ترسو
تصویر ترسو
korkak, ürkek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از ترسو
تصویر ترسو
codardo, timido, timoroso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ترسو
تصویر ترسو
겁많은 , 겁쟁이 , 겁이 많은 , 겁 많은 , 소심한 , 두려운
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از ترسو
تصویر ترسو
臆病な , 臆病な , 臆病な , 内気な , 恐ろしい
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از ترسو
تصویر ترسو
פחדן , פחדן , ביישן , פחדן
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از ترسو
تصویر ترسو
трусливый , робкий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ترسو
تصویر ترسو
penakut, pengecut, pemalu, takut
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ترسو
تصویر ترسو
ขี้ขลาด , ขี้ขลาด , ขี้ขลาด , ขี้ขลาด , ขี้อาย , กลัว
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از ترسو
تصویر ترسو
lafhartig, laf, lafvalig, timide
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ترسو
تصویر ترسو
कायर , डरपोक , संकोची
دیکشنری فارسی به هندی